دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

آخرین مطالب

97.تشویقی

چهارشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۴، ۱۱:۵۲ ب.ظ

یه دکتر جدید گوش و حلق و بینی برامون اومده و یه لیست بلند بالا داده بود به رئیس (مسئول درمانگاه هم هست) که براش تهیه کنیم. توی این لیست یه چراغ پیشونی هم بود. من چندتا عکس از شرکتای مختلف گرفتم یه دونه هم تو اتاق عمل داشتیم. یه چندتا سوال درمورد لیستش داشتم. به رئیس گفتم هروقت بود به من خبر بده بریم باهاش صحبت کنیم. گفت باشه. ساعتای 11 زنگ زد اتاقم که من تو واحد بهداشتم برو چراغ پیشونی اتاق عمل بگیر و بیار. واحد بهداشت اولین اتاق درمانگاه که مسئول بهداشت و مسئول تغذیه اونجان و همه تلاششونو میکنن که بیا تو خود بیمارستان هرروز باید کلی راه بیان. درمانگاه اونطرف حیاط بیمارستانه.

من خیلی تو اتاق عمل معطل شدم تا چراغ بگیرم و همش حرص میخوردم که الان آقای ق منو میکشه. بدو بدو رفتم دیدم به به درحال بگو و بخند، تازه واسش چایی هم ریختن. اصرار به من که بشین .منو بگو چقد حرص خوردم. تازه تعریفاشون گل کرده بود. نشستیم چایی بیسکویت خوردیم و آقای ق کلی خاطره گفت و ما خندیدیم..بعد بحث تشویقی اومد وسط که من اصلا نمیدونستم چیه راستش الانم دقیق نمیدونم داشتنش چه تاثیری داره. ولی آقای ق گفت این دکترا خیلی مغرورن و باید به زور ازشون تشویقی بگیری و من برای بچه های اورژانس همیشه میگیرم. بعد اسم ماهارو نوشت و گفت براتون تشویقی میگیرم :) یه نیم ساعتی گذشت از چایی خوردن و از جای گرمشون دل کندن و رفتیم پیش دکتر. خداروشکر گفت ابزارش اگه ایرانی یا پاکستانی هم باشه قبوله ولی چراغ پیشونی عین همین میخواد که مال اتاق عمله :) قیمتش 4 و نیمه. من هی عکس بهش نشون دادم از این 800 تومنیا که جناب دکتر نپسندیدن. دیگه امور مالی میدونن و دکتر. یه دستگاه خیلی مهم تو زایشگاه داریم که خیلی قدیمیه و همیشه مشکل داره. اگه بخوایم بخریم 4 و نیم درمیاد برامون. ولی نمیخرن و میگن پول نداریم. حالا به نظرتون اینقد پول میدن واسه یه چراغ پیشونی؟؟؟؟؟ به قول رئیس مثل این معدن چی ها...

چندتا پیش فاکتور گرفتم فردا دوباره نشون دکتر میدم اوکی که بده این کوچولو موچولو ها رو میگیریم تا برسیم به این تیکه بزرگاش.

مدیر بیمارستان از همون اول منو دوست نداشت الانم اصلا آدمی نیست که بخواد طرف منو بگیره. باهام بد نیست ولی خیلی اهل مشورت کردن و درجریان گذاشتن من تو امور نیست. من باید کشف کنم مسائل مربوط به کارو. امروز مسئول بهداشت میگفت خیلی با خانم مهندس قبلی خوب بوده. همش خانوم مهندس تو اتاقش بوده و باهم میگفتن و میخندیدن. الانم هرچی میشه اول زنگ میزنه به اون باهاش مشورت میکنه من از اینور اونور باید مسائل مربوط به تجهیزات بشنومم. ولی درستش میکنمممم کم کم

آها یه چیزی دیروز یه آقایی زنگ زد بهم گفت شمارمو از خانم مهندس قبلی گرفته. واسه کالیبراسیون سالیانه میخواست به شرکت اونا بگیم بیان. از این موارد زیاد به من زنگ میزنن. اقا هم با شخصیت بود. گفتم مشخصات شرکت برام بفرست من وقتش که شد از شرکت شماهم استعلام میگیرم. یه اس داد و من شمارشو سیو کردم. آقا ما اومدیم خونه رفتیم تو تلگرام یهو تو پروفایلا عکس یه پسر لخت تو استخر دیدیم. قلبم وایساد هرچی فکر کردم اینو نداشتم دیگه، این از کجا اومده ؟؟ کلی فکر کردم یاد این نکبت افتادم. حالم بهم خورد شمارشو پاک کردم و گفتم صد سال به شرکت اینا زنگ نمیزنم. جالبه دوسال پیش هم اینا اومده بودن و خیلی اصرار داشت بیاد دوباره بیمارستان ببینه .. مرد حسابی شماره کاری به یکی میدی عکس پروفایلتو آدمی زادی بذار کارو کاسبیت کساد میشه برادر من .

۹۴/۰۹/۲۵ موافقین ۰ مخالفین ۰
خانوم مهندس

نظرات  (۲)

۲۶ آذر ۹۴ ، ۰۸:۵۶ نرگس جوان
عجب ادمی بوده!!
پاسخ:
 اون پسره ؟ آره خیلی خنده دار بود مردم چه کارا میکنن.
:دی
راستی مگه آقای ق همون رئیس نیست؟! اگه هست، چرا یجا میگید رئیس یه جا میگید ق، قاطی میکنه آدم خب
پاسخ:
چرا یه نفرن دیگه میگم رییس :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">