دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

آخرین مطالب

119. بخارست

چهارشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۴، ۰۴:۱۹ ب.ظ

قرار بود یه بسته بفرستم تهران. آدرس پشت تلفن برام خوندن و یادداشت کردم. منم همونو تایپ کردم و زدم روش گذاشته بودم تا راننده ببره ترمینال. پیجم کردن دبیرخونه وقتی رفتم دیدم مدیر بیمارستان وایساده با عصبانیت میگه خانم اینو اصلاح کنید. این خیابان بخارس نیست. بخارستتتتتتتتتتتتتت بخارست. اصلا بخارس نداریم ... خب شاید به خاطر اینه که من جغرافی ام خیلی ضعیفه در این حد که فکر میکردم آرژانتین یه کشور اروپاییه و هزار فکر خنده دار دیگه. همسر همیشه میگه من باید برای تو یه کره بخرم تو هیچ دیدی نسبت به دنیا نداری. من اصلا نمیدونستم فلسطین کجاست یعنی تو فکرم شمال ترکیه بود  در این حد شوتم. ولی درمورد این اسم واقعا تا الان فکر میکردم بخارس. البته هنوزم نمیدونم پایتخت کجاست..آبروم رفت.

شنبه که اصفهان بودم خیلی کارام جمع شد روی هم یک شنبه و دوشنبه خیلی سرم شلوغ بود دقیقا از 8 صبح تا 1 فقط راه میرفتم.نتیجشم شد دو شب از درد زانو ناله کردن و نخوابیدن. خدایا من فقط 25 سالمه پیر بشم قراره چی بکشم..دیروز نزدیکای 1 بود یه بسته که میخواستم بدم به کارپرداز بردم حسابداری دیدم ااا هیچکس نیست تا چند دقیقه پیشش همه اونجا بودن.فقط مهندس آی تی (اون قدیمیه) بود.مکالمه اینجوری شد.

من: کجا رفتن؟

مهندس: اینجا تعطیل شد دیگه همه رفتن شبکه.

من: وای من اینو باید میدادم.

مهندس: بدویی تو حیاط بهشون میرسی.

 یه کم فکر کردم دیدم توانشو ندارم. گفتم نمیرم خیلی خسته شدم امروز.

مهندس: یا خدا! مگه چیکار کردی؟

من: از صبح فقط دارم راه میرم. ده دور کل بیمارستان رفتم.

مهندس: خوبه که! راه بری بهتر از اینه که فکرت کار کنه!

فکر کردم اشتباه شنیدم. پرسیدم چی؟

همون جمله رو تکرار کرد.یعنی من از فکرم استفاده نمیکنم؟ پررو ...هیچی نگفتم و اومدم ولی بهم برخورد.

همون صبحش دستگاه رادیولوِژی درست کردم. روز قبلش برده بودنش تو اتاق عمل هرکاری کرده بودن نتونسته بودن عکس بگیرن و دکتر حسابی دعوا راه انداخته بود. به منم زنگ زدن گفتم صبح میام میبینمش و خیلی راحت مشکلشو حل کردم و بهشون گفتم چه اشتباهی کردن موقع استفاده از دستگاه.چقد واسه خودم ذوق کرده بودم.

۹۴/۱۰/۲۳ موافقین ۱ مخالفین ۰
خانوم مهندس

نظرات  (۲)

واقعا! ما الان کمر درد و گردن درد گرفتیم چهل پنجاه سالمون شد چه بلایی سرمون میاد؟!
بخارس! :))
خیلی ببخشید ولی عجب آدم بی شعوری بوده
پاسخ:
آره من خیلی از حرفش ناراحت شدم , من به خودم جرات نمیدم تو ذهنم بگم کار یه خدمه بی ارزشه. اونوقت ...
بعضی ها معنی کلماتی که میگن رو نمی فهمند
پاسخ:
دل من که شکست

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">