134. 23 بهمن
پنجشنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۴، ۰۹:۴۹ ب.ظ
فکر کن.... یه عمه داری جوون، خوشگل، پرستار، مستقل.خوش رو، مهربون. که ویژگی اصلیش خنده هاشه. هرجا باشه اول صدای خندهاشو میشنوی بعد خودشو میبینی. تنها کسی که همیشه تولد تو و همه رو یادشه. با چشمای درشت مشکی همیشه برات سواله چرا من این چشمارو ندارم؟ چرا بقیه این خنده رو ندارن؟ چطور یکی اینقدر مهربونه؟
فکر کن تو اوج جوونی و سرزندگی باشه. نزدیک عروسیش باشه.....
بعد یهو نفهمی چی شد که دیگه نمیخنده؟ چرا برق چشماش رفت؟چرا ضعیف شد؟ اینقدر یه دفعه ای که همه تو شوک باشن. روز به روز همه چی بدتر بشه و همه به خودشون امید الکی بدن. همدیگرو ببینن و الکی بگن آره خیلی بهتره.....دانشجو باشی و هرروز زنگ بزنی خونه و بگن خیلی بهتره.الکی دلتو خوش کنی بگی خب دیگه داره تموم میشه این روزای نحس. خداروشکر
به چند ماه نکشیده از یه شماره غریب برات پیام تسلیت بیاد به هرکسی فکر کنی جز اون..تا برسی خونه قلبت دقیقه ای هزار بار بزنه. بابات لباسشو عوض کنه و بیاد دنبالت که نفهمی. بیای و ببینی واییییی تموم شده. اونی که ورد زبونش "عمه خوشگلم" بود برات نیست.رفتو تموم شد.
حالا دیگه نیست. همه تو شوکن. هنوز که هنوزه همه تو شوکن که اصلا چی شد؟ حالا یه سنگ قبر که روش نوشته
بگریید بگریید که آن خنده گشا رفت
فقط واسه ما یه بغض مونده. وقتی بابام اشتباهی بین اسم عمه ها هنوز اسمشو میگه. وقتی عروسی داداشته و عمه هات یکی از یکی قشنگتر کنار هم نشستن نگاشون میکنی و میبینی جاش چقدر خالیه..
من دیگه هیچوقت از خیابونی که بیمارستان محل کارش بود رد نشدم. چندبار مجبور شدم ولی مردم و زنده شدم تا از جلو بیمارستان رد شدم...چندوقت پیش داداشم یهو گفت شما هم دیگه تو اون خیابون نمیرید؟من که دیگه نرفتم کل شهر دور میزنم که اونجارو نبینم.حس همه مون مشترکه. کوچیک بزرگ و زن و مرد نداره همه مون داغداریم.
حالا هر سال 23 بهمن که میشه قلبم میخواد کنده بشه. هروقت از عمه کوچیکه پیام میاد برای شادی .... عزیزمان 100 صلوات قلبم میخواد کنده بشه.وقتی امشب همه خونه بابابزرگم جمع شدن براش دعا گرفتن قلبت میخواد کنه بشه. فردا میشه 5 سال که نیست...دلم برای خنده هاش تنگ شده.
فکر کن تو اوج جوونی و سرزندگی باشه. نزدیک عروسیش باشه.....
بعد یهو نفهمی چی شد که دیگه نمیخنده؟ چرا برق چشماش رفت؟چرا ضعیف شد؟ اینقدر یه دفعه ای که همه تو شوک باشن. روز به روز همه چی بدتر بشه و همه به خودشون امید الکی بدن. همدیگرو ببینن و الکی بگن آره خیلی بهتره.....دانشجو باشی و هرروز زنگ بزنی خونه و بگن خیلی بهتره.الکی دلتو خوش کنی بگی خب دیگه داره تموم میشه این روزای نحس. خداروشکر
به چند ماه نکشیده از یه شماره غریب برات پیام تسلیت بیاد به هرکسی فکر کنی جز اون..تا برسی خونه قلبت دقیقه ای هزار بار بزنه. بابات لباسشو عوض کنه و بیاد دنبالت که نفهمی. بیای و ببینی واییییی تموم شده. اونی که ورد زبونش "عمه خوشگلم" بود برات نیست.رفتو تموم شد.
حالا دیگه نیست. همه تو شوکن. هنوز که هنوزه همه تو شوکن که اصلا چی شد؟ حالا یه سنگ قبر که روش نوشته
بگریید بگریید که آن خنده گشا رفت
فقط واسه ما یه بغض مونده. وقتی بابام اشتباهی بین اسم عمه ها هنوز اسمشو میگه. وقتی عروسی داداشته و عمه هات یکی از یکی قشنگتر کنار هم نشستن نگاشون میکنی و میبینی جاش چقدر خالیه..
من دیگه هیچوقت از خیابونی که بیمارستان محل کارش بود رد نشدم. چندبار مجبور شدم ولی مردم و زنده شدم تا از جلو بیمارستان رد شدم...چندوقت پیش داداشم یهو گفت شما هم دیگه تو اون خیابون نمیرید؟من که دیگه نرفتم کل شهر دور میزنم که اونجارو نبینم.حس همه مون مشترکه. کوچیک بزرگ و زن و مرد نداره همه مون داغداریم.
حالا هر سال 23 بهمن که میشه قلبم میخواد کنده بشه. هروقت از عمه کوچیکه پیام میاد برای شادی .... عزیزمان 100 صلوات قلبم میخواد کنده بشه.وقتی امشب همه خونه بابابزرگم جمع شدن براش دعا گرفتن قلبت میخواد کنه بشه. فردا میشه 5 سال که نیست...دلم برای خنده هاش تنگ شده.
۹۴/۱۱/۲۲