دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

آخرین مطالب

216. غرنامه

يكشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۴۷ ب.ظ

ملت فازشون چیه؟ یکی از همکارام تا دو هفته پیش (پست خواهر) اینقد با من خوب بود و هوامو داشت.اینقد زیاد که من تعجب میکردم.حالا یه قیافه ای واسه من میگیره :/ اصلا یه دقیقه وای نمیسته من کارمو بگم بعدم میگه خب چیکار کنم 0_0 دیروز زنگ زدم دوتا کارتن واسه من آوردن طرف زنگ زده که رسیدم برو بگیرشون. با یه لحن بدی جواب میده. خب بیا بزن وظیفه کارپرداز دیگه، من که نباید برم بگیرم. یادش رفته قبلا زنگ میزدم چطوری پشت تلفن حرف میزد. نمیدونم والا مردم حد وسط ندارن.یا خیلی خیلی خوبن. یا خیلی خیلی بداخلاق.

یه اتاق هست که مثلا امور مالیه ولی در اصل پاتوق پسراست یا جوونا چون همه مجرد نیستن. جندبار با خودم عهد کردم پامو دیگه اونجا نذارم ولی مجبور شدم تا هفته پیش حداقل دلم به همکارم خوش بود که تا میرم تو اتاق اون به حرفم گوش میده یا اگه فاکتوری چیزی میخوام برام پیدا میکنه. اونم که رفته تو قیافه. فکر کنم ارث باباشو خوردم خودم خبر ندارم. حالا دیگه هیچی میرم تو اتاق اولا که جواب سلام از کسی نمشنوم مثلا با یکیشون کار دارم اگه از شانس گندم درحال حرف زدن با تلفن باشه (که 80 درصد مواقع هست) باید یه جوری خنده ها مسخره بازیاشون و منو آدم حساب نکردن هاشونو تحمل کنم تا کارمو انجام بدم و برم. زمانهای دیگه هم خیلی فرقی نداره طرف داره خاطرشو تعریف میکنه امکان نداره وسطش قطع کنه من باید تا تهش وایسم سرپا بعد یه تیکه کاغذ ازم بگیره. حالت سوم از همه بدتره من دارم با یکی حرف میزنم بقیه ترکیدن از خنده ولی به زور جلو خودشونو گرفتن یا یواشکی یه چیزی میگن و میخندن. خب شما باشین فکر نمیکینن به شما میخندن. من دیگه پامو تو اون اتاق نمیذارمممممممممممم

فکس بیمارستان خراب شده همشون نصفه میان منم مجبورم شماره فکس امور مالی بدم به همه. اه :/

شدم مثل این زن تو فیلم حس سوم بود که به بو خیلی حساس شده بود. الان هم ملت همه بو میدن، یا بوی عرق یا بوی دهن :/

آرایشگاهی که میرم به میمنت ماه مبارک رمضان فقط صبحا بازه. خب ما آدم نیستیم باید شبیه خرس قهوه ای بشیم؟؟!!!

پدرشوهر جان 6 ماه پیش معدشونو که سوراخ شده بود عمل کردن و الانم روزه میگیرن هرچی بهش گفتم برو دکتر اگه گفت بگیر، خب بگیر. دکتر نیومد. خودم رفتم با دکترمون حرف زدم چشماش چهارتا شد گفت به هیچ عنوان نباید بگیره. زنگ زدم بهش گفتم. عین این آدما که میخوان روی کسی رو کم کنن میگه: حالا که تا الان همه رو گرفتم طوریمم نشده.بیا  و خوبی کن من نگرانش بودم رفتم پیش دکتر. والا ! به درک !!!!!

قرار بود 31 ام کلاس آموزشی بذارم برای پرسنل امروز اومدن میگن پس فردا بذار یا فردا 0_0

پدر و مادر یکی از داماد های خانواده اومدن از اینور خیابون برن اونور خیابون میوه بخرن یه وحشی با سرعت 160 تا اومده روشون. هردو فوت شدن.

هوا هنوز سرده. از شهریور پارسال تا حالا هوا سرده مگه چقد بدن من توان داره. خونه ماهم به هیچ وجه آفتابگیر نیست. دقیقا یخچال و تاریک.

اینا همه به کنار دلم تنگ شده ......................................................


۹۵/۰۳/۲۳ موافقین ۰ مخالفین ۰
خانوم مهندس

نظرات  (۳)

پدر و مادر کی؟! خدا بیامرزدشون
هوا سرده؟!!! O-o
پاسخ:
پدر و مادر داماد دایی ام :/
اره گندش دراومده دیگه
اوه اوه
چقدر اتفاقات ناخوشایند
ایشالا که زودتر تموم شه
شما تموم شدنش رو شروع کن
یه حرکت شاد بزن
اگه هم خورد تو ذوقت مقاومت کن

پیشنهاده البنه
ایشالا که اوضاع به وفق مراد شه
پاسخ:
ایشالله
نمی دونم چرا یاد گرفدم تو محل کارم رو هیچ کسی حساب باز نکنم!
حتی اگر دورهمی با هم دارن می دونن به من بگن همراهیشون نمی کنم!
همون بهتر که بیشتر از یه کار اداری روشون حسابی باز نشه:|
*خدابیامرزدتشون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">