دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

آخرین مطالب

305. تولد تولد

شنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۵، ۰۷:۴۱ ق.ظ
پنج شنبه شب مراسم تولد به خوبی و خوشی برگزار شد.به هممون خیلی خوش گذشت. خواهرشوهر کوچیکه هم با اینکه دیگه میدونست تولدشه ولی بازم خیلی سورپرایز شد و بهش خوش گذشت... اول خیلی واسه کیکش ذوق کرد چون اسم شناسنامشو روش نوشته بودن (پیشنهاد من بود) و بعدم برای ظاهر کیکش که به رشتش که تربیت بدنی میاد . اینم عکس کیک (اون پاها رو به بزرگی خودتون ببخشید) بعدم هدیه های منو خیلی دوست داشت . بقیه بهش پول دادن. اینم عکس هنرهای من که دو هفته بود درگیرشون بودم befor & after در کل شب خوبی بود و بهمون خوش گذشت.
این همه بد خواهرشوهر بزرگه رو مینویسم، خوبیشم بنویسم دیگه نه؟ مادرشوهر طبق معمول شروع کرد بچه بچه بچه بچه ...... تولد بچتون، تولد بچتون ، تولد بچتون.... گفتم تولد بچه ما هر کی بیاد باید یه بچه بگیره دستش بیاد وگرنه چه فاییده ای داره؟ گفت تو حالا بیار من میخوام این دوتارو بعد از صفر بفرستم برن بعدم زود برامون بچه بیارن(اشاره به خواهر شوهر بزرگه و برادر شوهر) خواهر شوهر خیلی عادی گفت خب اصلا ما ازدواج کنیم شاید نخوایم بچه بیاریم. شاید اصلا خدا نداد. هرکس زندگی خودشو داره. تو نباید هی بگی بچه بیارین. و اینطوری دیگه مادرشوهر خیلی کمتر گفت بچه بچه بچه و ما هم خدایی از حرف خواهرشوهر کیف کردیم. دستش درد نکنه!
ولی من خیلی خسته شدم چون کلا دست تنها بودم تو همه کارا حتی بادکردن بادکنک ها! همسرم سرش شلوغ بود 1 ساعت قبل از مهمونا اومد.
رژیم نوشت: امروز روز وزن کشی بود ولی چون من 5 شنبه و جمعه رعایت نکرده بودم خودمو وزن نکردم که نخوره تو ذوقم. ولی وسط هفته گذشته یه روز دیالیز کار داشتم  وزن کردم خودمو 60 بودم :) تا سه شنبه صبر میکنم بعد خودمو وزن میکنم.
دیروز یه بادکنک گذاشتم زیر لباسم ببینم حامله بشم چه شکلی میشم. خیلی زشت شدم!!همسر که یه جوری بدی نگام کرد مخلوط این حسا تو چشماش بود. چه زن زشت و دیوونه ای!

۹۵/۰۸/۱۵ موافقین ۱ مخالفین ۰
خانوم مهندس

نظرات  (۴)

سلام
1. همه ب شادی
2. پاها رو بذارید حدس بزنم: خواهرشوهر بزرگه و داداشش؛ درسته؟!
3. شال گردن ب اضافه چی بود؟
4. دوباره به جون هم بندازیمتون!!! واسه دفاع از خودش گفته بابا! :دی (یک یادگار بدجنس!)
5. لُپ تون درد گرفت؟! :)
6. امروز من تا اون روز شما  1.8 هنوز راه داره! :|
7. :)))
پاسخ:
سلام
1. ممنون
2. حدس کاملا درسته. حالا کیک خوشگل بود؟
3. زرشکیا ساق دست بودن، اون کرم هدبند بود.
4.حرف حق هروقت و به نفع هرکی بزنی خوبه!
5.اوهوم درد گرفت :(
6.یعنی 58/8 ؟
7. :/
8. ممنون که وقت میذارید و میخونید وبمو
١- 😂😂😂😂😂 زن زشت و دیوونه😂😂😂
حاملگى زشته خو
بایدم  زشت باشه که آدم هوس نکنه هر روز یکى بیاره
من که اینقدر نا فرم شده بودم که ترجیح میدادم هییییچ کس نبینتم 🙄

٢- ایییییولللل بانوى هنرمند
چقدر نازه هدیه ت
خوش سلیقه ایا آجى
خیلى خوشرنگن
فقط اون سه تا گوگولی کوچولوها چیه؟
مچ بنده؟
چرا سه تاهه خو😳

٣- پاها مال کیه😂😂😂

٤- از بند ٢ مشخصه که من هنوز دست از تلاش برنداشتم آجى😂😂😂😍
پاسخ:
خخخخخخخخ مرسی عزیزممم
اون تا زرشکیا ساق دست و اون کرمیه هد بنده.
عزیزم شما جون بخواه :)
پاها مال خواهرشوهر بزرگه و برادرشوهره
راستى با توجه به این پاها خواهر شوهر بزرگه هم نیاز به رژیم اساسى داره ها

الان از کامنت یادگار تقلب کردم🙃

ولى دمش گرم براى جواب مامانش
والا خو هرکی زندگى خودشو داره
مرسى أه
پاسخ:
به شدت نیاز به رژیم داره :)
اوهوم واقعا دمش گرم :)
سلام
"1." همیشه به شادی بود که یک "یش" جا موند! :))
اوهوم قشنگ بود ولی زیاد پسرانه و تین ایجری نبود؟!
از یک خانم مهندس بعیده که ؟=1.8-60 رو بگه 58.8 :|
توی نظرات من "8" نبودا! :)
ولی خواهش میکنم، لذت میبرم و یاد میگیرم هر از گاهی که فرشته ها گولم زدن و خواستم بنویسم چطوری بنویسم :)
پاسخ:
من کلا حساب کردنم صفره ...
آره یه ذره پسرونه بود :)
فرشته اصلا بلد نیستن گولت بزنن شایدم شما گول نمیخوری

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">