دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

آخرین مطالب

۳۷۸. به خوشی گذشت

سه شنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۶، ۰۸:۲۵ ب.ظ

امروز رفتم سرکار، از چیزی که فکر میکردم بهتر بود دنیا بهم نریخته بود و خیلی کارها خیلی راحت پیش رفت و حل شد. مدیر عصبانی بود ولی حالا با چه رویی واسه عید فطر هم مرخصی بگیرم؟؟

تو دلم دلشوره بود و نگام به گوشی منتظر خبر. ساعت ۱۰ و نیم مامان زنگ زد و گفت تمام ازمایشا منفی بوده خداروشکر.صداش پر از خوشحالی بوددد. تا قطع کرد داداشم زنگ زد گفتم مبارکه! گفت ااا کی گفت؟ گفتم مامان. اونم از ذوق نمیدونست چیکار کنه میگفت دلم نمیاد دوباره ببرمش واکسناشو بزنم. گفتم برو بزن و ایشالله دیگه طرف بیمارستان نمیرین.

خدایاااا شکرتتتتت خیلی بزرگی.

۹۶/۰۳/۱۶ موافقین ۲ مخالفین ۰
خانوم مهندس

نظرات  (۴)

خدا رو هزار مرتبه شکر
پاسخ:
خداروشکر
خدا رو هزاااار مرتبه شکر
ایشالا همیشه سالم و شاد باشه کوچولوی گلمون
پاسخ:
مرسی عزیزمم
سلام خانمم من دیروز بیمارستان عسکریه عمل داشتم...عجیب همه جا دنبال خانم مهندس بودم..تو پذیرش تو نوبت اتاق عمل همه جا
پاسخ:
سلامممم
وایییییی چقدر خوشحال شدم. ان شالله که سلامت باشی و دیگه طرف بیمارستان نری!
سلام‌ عزیزم
من تازه باهات آشنا شدم و طی دو سه روز یک نفس همه وبلاگت رو خوندم. واقعا قشنگ می نویسی. اصلا آدم خودش رو کنارت احساس می کنه انقدر نوشتهات زنده هستند.
خدا رو شکر که مسئله کارت و همینطور خانوم کوچولو بخیر گذشت. ایشالا که همیشه دور و برت و توی دلت پر شادی باشه.
کاش دوباره تند تند بنویسی. حالا که آرشیوت رو خوندم دلم تنگ می شه. چه حیف که زود تموم شد :)
پاسخ:
سلامممم
وای چقدر انرژی
معلومه که مینویسم خیالت راحت عزیزم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">