۳۹۹.از کنجد به عدس
امروز رفتم خانه بهداشت پرونده تشکیل دادم بماند چقد منو دعوا کردن که چرا قبلش نیومدم. گفتم باردارم نزدیک بود کتکم بزنن .در این حد که نوشتم و امضا کردم که من غلط کردم قبل از بارداری نیومدم پیش شما، مسئولیتش با خودم امضا و اثر انگشت😂😂😂😂
از دعواهاشون که بگذریم خیلی خوب بود اینقدر این خانومه برام وقت گذاشت و کارامو کرد و همه سوالامو جواب داد که نگو. حساب کرد ۵ هفته و ۶ روز 😍 رفتم تو اینترنت دیدم ۵ هفتگی اندازه دونه کنجد و ۶ هفتگی اندازه عدس. واقعا یه تصور دیگه ازش داشتم😂😂😂
نکته بعدی دیگه آدم شدن منه، صبحها صبحانه میخورم یه ظرف مغز گردو و بادوم و کشمش دارم دم دستم. چیپس و پفک و بیسکوییت و کیک ممنوع. هر لحظه که میام تو ذهن خودم یه فکر بد بکنم به یکی یه فحشی چیزی بدم یا یه فکر بد( آقا آدم تو ذهنش که تعارف نداره) درجا یادم میفته یکی دیگه تو وجودمه و زشت میفهمه، فکرمو نابود میکنم میره..
دیگه از ذوق خانواده ها نگم که نمیدونن چیکار بکنن. مامانم جمعه میاد😊 بیمارستان فعلا کسی نمیدونه منم دارم سعی میکنم کم تر راه برم.
فسقل هم فقط صبحا ۱ ساعتی واسه مامانش یه قر ریز میاد بقیه موارد خوبه.
وای چقدر درهم برهم نوشتم انشالله از پست بعدی مرتب تر میشم.