دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

آخرین مطالب

۴ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

جواب اعتبار بخشی اومد بالاخره! بیمارستان ما دونمره کم آورد واسه 1 شدن و ما باز درجه 2 موندیم اما انگار میخوان چندتا واحد اعترتض بزنن تا بتونیم 1 بشیم که ان شالله میشیم. بالاترین نمره بیمارستان بهداشت حرفه ای 75 بعد تجهیزات پزشکی 74 بقیه 71 به پایین، میانگین بیمارستان 59 :)

بله بله میدونم دارید به من افتخار میکنید خخخخخ اما من واقعا حقمو نگرفتم اگه یه ارزیاب خوب و ماهر و حتی سخت گیر داشتم همه کارامو مو به مو چک میکرد بیشتر حال میکردم چون تلاشام دیده میشد حداقل نه مثل این ارزییاب خنگم که اصلا نمیدونم چطوری نمره داده :/ البته باز شانس آوردم کم نداده دستش درد نکنه.بازم از دیدن نمره ام ذوق زده شدم :) همون روز که جواب اومد یه جلسه فوری گذاشتن که تصمیم گیری بشه واسه چه واحدهایی اعتراض بزنن. مدیر به ترتیب نمره ها رو میخوند رسید به من گفت تجهیزات پزشکی هممممم 75، به نظر من خوبم دادن!!!! اعتراض نداره.

جانننننن!!!!!!!!!!!! خوبم دادن؟؟؟ از خداتم باشه من این نمره رو گرفتم میانگینتون رفت بالا به جای تشکرتونه؟؟؟؟ حداقل یه لبخندی آفرینی! والا همه واحدا 35 40 45 نهایت 60. تازه خوبممم دادن؟؟؟؟؟؟ خورد تو ذوقم و انگیزم رفت رو صفر! البته هرچند به خوبا هیچی نگفتن و انگار نه انگار وجود دارن، از خجالت نمره پایین ها خوب دراومدن!!!و برای یک سری واحدهای تنبل که از قضا حقوق و مزایای خوبی هم میگیرن توجیه های خوبی میاوردن که حالا طوری نیست یا اعتراض نمیزنیم چون اینا خیلی اها تلاش نیستن 0_0 بعد آدم بدبختی که کل زندگیشو گذاشته واسه اینا باید بازم بیشتر تلاش کنه چون اون زرنگه و بقیه تنبل!!!!!!!!!!! اینم سیستم اداری فوق العاده سالم ماست!

چی بگم والا حداقل نمرم خوب شد نمیتونن بهم غر بزنن. بازم خداروشکر.

خانوم مهندس
۱۵ تیر ۹۶ ، ۱۲:۵۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

کسایی که رمز ندارن بهم بگن چطوری رمز بهشون برسونم...

خانوم مهندس
۱۴ تیر ۹۶ ، ۱۰:۴۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۴ نظر
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
خانوم مهندس
۱۳ تیر ۹۶ ، ۱۳:۳۲

خیلی وقته دلم میخواد بنویسم ولی نمیدونم چرا وقت نمیشه🤔🤔

۱ شنبه میخواستم قبل از رفتنم یه پست بلند بالا بنویسم ولی متاسفانه همون روز اتاق عمل قشنگ ترکید ۴ تا مانیتورش باهم خراب شد به علاوه تورنیکت و ۲ تا مانیتور icuو تخت رادیولوژی😐😐😐😐آخه همه اینا تو یه روز؟؟ اونم روزی که من مسافرم؟؟ خلاصه که من با استرس فراوان و تلاش فراوانننن حلشون کردم.خیلی هاشو خودم خودم اوکی کردم بدین صورت که وسط عمل شکم طرف باز رفتم سر عمل. اصلاااا هم به دور و برم نگاه نکردم که غش نکنم😂😂😂😂 ولی اون روز وحشتناک هندلش کردم و با خیالی نه چندان آسوده راه افتادیم. تو راهم تمام فکرم بیمارستان بود ولی به محض اینکه رسیدم و مامانمو دیدم همه دنیا یادم رفت.جاتون خالیییی خیلی همه چی خوب بود. یه کم همسر قیافه گرفته بود ولی بقیش خیلییی خوب بود. هلیا خانوم یه خانومی شده بود برا خودش. موهای مشکیییی و بلند اینقد که همه تعجب میکردن از موهاش. چشمای درشت و مشکی. ماشالله یه دلبری هایی میکرد برامون که نگوووو!!!!! ۶ تیر سالگرد عروسیمون بود و داداشم برامون کیک گرفت و کلییی غافلگیرمون کرد. تقریبا همش پیشمون بودن و من در حال خوردن دست و پا و بو کردن نی نی خانوم بودم.روز آخرم با مامانم مادر دختری و بدون هیچ مردی رفتیم بیرون. وایییی چقدر خوب بود. بهترین روز عمرم بود. البته خیلی زود تموم شد کلا ۴ روز اونجا بودیم.و برگشتیم.... روز اول کار از چیزی که انتظارشو داشتم بهتر بود ولی آزمایشگاه ترکیده بود. امروز دیگه دوباره زندگی به روال قبل برگشته خونه مرتب شده، وسایلمون سر جاشه، کارم به روال قبل برگشته و زندگی ادامه دارد.

خانوم مهندس
۱۱ تیر ۹۶ ، ۱۸:۱۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر