10.خانوم مهندس ترسو
آقااااااااااا این کارای من تموم نمیشه ، هرروز برو تامین اجتماعی، بانک و هزار تا کار دیگه حالا تازه فهمیدم یه روز باید برم اصفهان یک سری آزمایشات بدم که یک موقع بیماری روحی روانی نداشته باشم میخوام شاغل بشم.تازه کلی هم پولش میشه ماهم به شدت بی پول. چندماه فقط همین که قسطارو میرسونیم دیگه صفر میشیم بی پولیمون هم تموم نمیشه. چقدرم رو حقوق من حساب کرده بودیم تازه مامانم ایناهم میخوان دوهفته دیگه بیان خونمون خدایا خودت کمک کن.خیلی فشار رومونه.
خب غرغرامو کردم بسه، من کلا وقتی یه کاری میکتم خیلی تو خودم فرو میرم بعد با کوچکترین صدایی یهو میترسم و دومتر میپرم بالا.مثلا تو خونه فقط من و همسریم دیگه کسی نیست من دارم ظرف میشورم بعد اون بنده خدا میاد تو آشپزخونه یه چیزی بگه من یهو میپرم بالا. بعد قیافه همسر اینجوری میشه 0_0
ناراحتم میشه بنده خدا که ازش میترسم . امروز تو بیمارستان تو اون قسمت پشتی اتاقم داشتم با دقت یه جعبه رو بسته بندی میکردم یکی از خدمه اومد تو اتاق. فکر کن یهو یکی پشت سرم گفت" خانوم مهندس " من یهو سکته کردم پریدم هوا. بیچاره موند مثلا شیرینی عقدشو آورده بود واسم. کلی خجالت کشیدم :(((( باز خوبه این بود کس دیگه ای نبود.
امروز تو بیمارستان افتتاح سی تی اسکن و زایشگاه جدید بود هیچکس به من نگفت برم :( منم نرفتم حتی مدیر بیمارستانم دیدم هیچی بهم نگفت بی تربیت پررو.