49. چیکار کنم؟
دفعه دوم این پست مینویسم یه بار کامل نوشتم یهو پرید. گوشی خر است.
یه چیزی خیلی ذهنمو مشغول کرده, ما قرار بود واسه اربعین بریم خونه ما , حالا مادرشوهرم اینا گفتن هروقت رفتین ماهم باهاتون میایم,خب من نمیخوام, میخوام وقتی بعد 5 ماه میرم خونه بابام اینا یه چند روز پیش هم باشیم راحت باشیم خوش بگذره بهمون ولی این طوری کلش میشه مهمانداری و من حتی یه لحظه نمیتونم راحت پیششون بشینم . تازه کلی هم باید حرص بخورم. من همه زندگیم اینجاست همش میرم خونه مادرشوهر تمام عروسیا اینجام تمام مهمونیا اینجام, همین چندوقت یه بار خونه بابامو داشتم که اونم دارن ازم میگیرن...همش دنبال یه بهانه ام خودم تنها با اتوبوس برم . مامانم دیروز داشت کلی نقشه میکشید وقتی ما رفتیم بریم باهم لباس بخریم واسه عروسی داداشم که بهمنه. تو دلم میگفتم خبر نداری باید یک هفته مهمونداری کنی.
اصلا هروقتم میریم همسر همش مریضه یا سرش درد میکنه یا دلش یا حال نداره یا اعصاب. یه بار با مامانم اینا رفتیم سفر بندرعباس دقیقا یه روز گرما زده بود یه روز دریا زده, یه روز رئال از بارسلونا باخت(به درک که باخت) , یه روزم قاطی بود کلا , خونه داییم کلی آبروم رفت. دفعه آخری هم یه شب با همه عمه هام اینا خونه مادربزرگم بودیم شبم اونجا خوابیدیم به یاد قدیما, از فرداش آقا سردرد شدن و دلیلشو چشم خوردن میدونستن 0_0
اصلا واسه همین قرار شد تاسوعا عاشورا نریم چون اونموقع همه دور همن واسه نذریا و گفتیم یه وقتی بریم که همش خونه باشیم. از یه طرفم بابام خوشش نمیاد من تنها و بدون شوهرم برم اونجا, مگه یه دلیل خیلی محکم و منطقی داشته باشم ولی درهرصورت دعوام میکنه :(
چیکار کنم؟
بدترین حس دنیا اینه که اختیارت دست خودت نیست.
خ نوشت: چند روز پیش یه "س" واسم فرستاد حتما یعنی سلام. منم جواب ندادم و خلاص.
بعدا نوشت: الان با اینترنت اتاقم اومدم خداروشکر بعد از 3ماه اینترنت گرفتم البته با کد ملی خودم نمیشد منم از کارپردازمون کد ملی شو گرفتم . دستش درد نکنه ما بالاخره اکانت دار شدیم. ولی ساعتش خیلی خنده داره 5 ساعت توماه خخخخ حساب کردم اگه 26 روز بیام سرکار میشه روزی 12 دقیقه :))) برم تا جیرم تموم نشده.