60. نت دار شدیم
امروز اینترنتمون وصل شد منم الان با لب تاب خودم نشستم تو خونه و باخیال راحت پست میذارم.ولی چیزی ندارم که بنویسم یعنی دارم ولی حالشو ندارم. خسته ام و گشنه امروز دیر اومدم خونه همسر رفته بود سالن فوتبال هرچی وایسادم تاکسی گیرم نیومد پیاده اومدم نزدیک 3 رسیدم خونه. نصف بیشتر غذا رو خوردم(هویج پلو درست کرده بودم) بازم سیر نشدم ولی گفتم همسر نهار نخورده میاد گشنشه من که نباید یه قابلمه غذا بخورم. تا 4 داشتم وبلاگامو میخوندم که وب مسافر کوچولو خیلی ناراحتم کرد :( کلی گریه کردم واسش.... بعدش خوابیدم. 5 بود با صدای تلویزیون بیدار شدم همسر تازه اومده بود داشت نهار میخورد. یه کم از غذاش موند گفت دارم به زور میخورم من یهو پریدم همشو خوردم.بازم گشنم بود کلا هم منگ بودم دلم چایی تازه میخواست یه موقع هایی اینقد دلم میخواست یکی دیگه چایی درست میکرد یا غذا رو گرم میکرد مثل مجردیام . همش خودم نباید اینکارو میکردم :( پا شدم کارامو کردم و چایی هم درست کردم. با کیک خوردم ولی بازم گشنمه............. چرا؟؟؟؟؟ الانم باید پاشم نهار فردا رو درست کنم. همسر یه مدته شام نمیخورده اگرم درست کنم نمیخوره منم دلم نمیاد جلوش غذا بخورم. نمیدونم چرا من اینقد میخورم اون اضافه وزن داره؟این همه هم ورزش میکنه بنده خدا..