69. اتفاق جدید
همسر آزمون آموزش پرورش قبول شده. فعلا چند برابر ظرفیته ولی خب قبول شده. خودش خیلی خوشحاله ولی من نه .. اگه قبول بشه میدونم باید 5 سال شایدم 10 سال اینجا بمونه.شایدم بیشتر. من همیشه یه امیدی ته دلم واسه رفتن از اینجا داشتم اگه قبول بشه دیگه خودمم نمیتونم گول بزنم. از من که گذشت میخوام به بقیه بگم با کسی که شرایط زندگیش مشخص نیست چه اقتصادی. چه محل زندگی چه شغل ازدواج نکنید. ما وقتی ازدواج کردیم هردوتامون دانشجو بودیم. نه محل زندگیمون معلوم بود نه شرایط اقتصادیمون نه حتی شغلامون.تو ذهن خودم رویایی ترین حالت ممکنه تصور کردم و ازدواج کردم.من برعکس بقیه با هیچ خواستگار سنتی نرفتم تو اتاق صحبت کنم نمیدونستم معیارام و شرایطم واسه ازدواج چیه؟ فقط میخواستم با همسر ازدواج کنم یا هیچکس... الان راضیم نمیگم شوهرم بده ولی تنهام غریبم. اینجا یه شهر کوچیکه زندگی برام سخت تر از شهر بزرگ میگذره.نمیدونم اگه با یکی دیگه ازدواج میکردم چی میشد شاید بهتر بود شاید بدتر. نمیدونم فعلا که زندگی منو هرجا میخواد میکشونه.
همسر ولی با عقل کامل منو انتخاب کرده همه چیو سنجیده حتی این نکته که باجناق نداره. الانم همه چی براش ایده آله. دیشب میگفت تو ناراحت باشی منم خوشحال نیستم گفتم نه تو با من فرق میکنی. گفت نه منم به اندازه تو سختی میکشم گفتم تو دم و دقیقه میری خونه بابات و مامانت... کجا شرایطتت مثل منه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/ ساکت شد. هم اون حق داره هم من. ولی من نباید اعتراض کنم چون خودم خواستم که این زندگیم باشه.