71. رئیس
تنها اتفاقی که از امروز یادمه و خیلی خوشحالم برگشتن رئیسه. امروز صبح هنوز دلم تنگ بود براش طبق معمول کارامو میکردم و روزم میگذشت . تو رادیولوژی بودم پیجم کردم اورژانس. یهو به خودم گفتم حتما اومده با کلی خوشحالی بدو بدو رفتم. کلا رادیولوژی روبه رو اورژانسه. منم با سرعت تمام همه کارامو ول کردم و رفتم.فاصله زمانی پیج کردنم تا رسیدنم اونجا چند ثانیه بود :) تا وارد اورژانس شدم دیدم اااااااااااااا رئیس اومده. اینقد خوشحال شدم باورتون نمیشه. اوناهم همه با دهن باز منو نگاه میکردن. میگفتن تو دیگه چطوری ظاهر شدی همین الان داشتیم درموردت حرف میزدیم :)))))))
یه کار خیلی خیلی الکی باهام داشت یعنی الکی پیجم کرده بود یه کم حرف زدیم و بهش گفتم نبودین چند روز ، هی من میومدم میدیدم نیستین. بعد یه کم پرسید من چند روز نبودم بیمارستان چه خبر بود و از این حرفا....:)
کلا روز آرومی بود البته یه چیزای دیگه هم بود که بعد در یک پست رمزدار مینویسم .....
آقا یه چیزی اگه همسر آموزش پرورش قبول بشه باید 1 سال بره تهران کلاس. اونوقت من تو این شهر غریب چیکار کنم؟؟؟؟؟ یعنی کلا تنها باشم؟ خونه مادرشوهر ایناهم نمیرم بمونممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم
خیلی واسه این موضوع نگرانم.