100. صدتایی شدیم :)
صدتایی شدنم مبارکککککککککککککککککک اولین پست سه رقمی. تو تجربه های وبلاگ نویسیم اولین باره موفق شدم(از نظرخودم البته)درسته مثل وبلاگای دیگه هر پستم 40 تا کامنت نداره ولی دوستای خوبی دارم.
اینجا سومین وبلاگ منه. اولیشو وقتی تازه ازدواج کرده بودم ساختم یه شب که از دست زن عموی همسر خیلی ناراحت بودم و دلم شکسته بود و هیچ کس نبود باهاش حرف بزنم.تصمیم گرفتم وبلاگ بسازم و توش بنویسم. تا دوماه قبلش تو خوابگاه زندگی میکردم و دورم پر از دوستایی بود که میشد باهاشون دردل کرد. خانوادمم که پیشم نبودن. منم وبلاگ ساختم ولی اصلا حرفی برای گفتن نداشتم. بیشتر روزا خوب و خالی از اتفاق بود. صبح پا میشدم و تلویزیون نگاه میکردم نهار درست میکردم و 2 همسر میومد نهار میخورد و میرفت تا 9 شب تنها بودم. نه کسی میدیدم نه اتفاقی میوفتاد نه حرفی برای گفتن داشتم شاید ماهی 2 تا پست میذاشتم واسه دل خودم. بلاگفا که خدا بیامرز شد اومد تو بیان یه وب ساختم.ولی خیلی بیخیال بودم هیستوریمو هیچوقت پاک نمیکردم. حتی وبم تو بوک مارکم بود. حس کردم همسر میخونه چند بار یه تیکه هایی ازش شنیدم. درجا حذفش کردم. تا اینکه شدم خانوم مهندس پر از حرف و اتفاق...پر از زندگی :) پر از جوونی و هدف. تشنه پیشرفت. حالا صدمین پستمو مینویسم. خدایا شکرت.
دیروز به زور همسر بلند کردم بریم بیرون چقد میخوابی هوا به این خوبی. رفتیم پارک اول شهرمون اینقد برفا خوشگل بودن اینقد اونجا خوشگل بود. هوا هم عالی یه آفتاب خوب ولی بدون عینک تقریبا کور میشدی اینقد همه جا برف بود.یه دریاچه هم هست که یخ زده بود و چندتا پسره روش راه میرفتن.البته خوب شد رفتیم چون از بعدازظهر دوباره برف شروع شد اونم چه برفی.صبح دوباره نمیشد ماشین بیاری بیرون و من خودم رفتم البته اینقد سرد بود که با تاکسی رفتم. ساعتای 10 که از بیمارستان اومدم بیرون میخواستم برم انبار باد میومد و برفای رو درختا میریختن انگار دوباره داره برف میاد :)