132. غرورمو شکستم
دیشب رفتیم خونه مادرشوهر بسیار بهمون خوش گذشت...شب که خواستیم بیایم همسر برای اینکه به قول خودش ماشین گرم بشه هی گاز میداد. بعدشم با سرعت 100 تا توی یه خیابون کج و کوله(شهر کوچیک تصور کنید) رانندگی میکرد. یه دقیقه نمیزاره آدم آرامش داشته باشه.بهش گفتم آروم برو انگار نه انگار هرچی گفتم خندید و از لج من تندتر رفت. منم آخرش دیگه واقعا حرصم دراومد داد زدم که تند نرو دادم با گریه قاطی شده بود اینقد اعصابم خورد شد. بعد مثلا اومد دست منو بگیره منم عصبانی بودم گفتم به من دست نزن.
اومدیم خونه و شب کوک دیدیم باورتون میشه اصلا نیومد پیش من بگه ببخشید اعصابتو خورد کردم یا تو ناراحتی. چه میدونم یه چیزی باید میگفت. تازه آقا قهرم کرده بود . رفت خوابید . من رفتم بخوابم گفت اینجا نخواب یه بار دستم میخوره بهت. یعنی حالم ازش بهم خورد. خودش همیشه تو ناراحتی و عصبانیتش هرچی دلش میخواد به من میگه یا داد میزنه. هزار بارم شده منو پس بزنه. ولی من اینقد شعور داشتم که اونو بهونه قهر کردن نکنم. به خودم بگم ناراحته اعصابش خورده. حالا آقا انگار نه انگار اینقد منو اذیت میکنه تازه قهرم کرده. ظهرم خیلی حرص منو درآورد کلا فقط رفتار وحشیانه یاد گرفته کسی یادش نداده یه کم با محبت رفتار کن.
من
گفتم من معذرت میخوام اون حرفو زدم ببخشید. با عصبانیت نگفتما با بغض گفتم. دلم که
شکسته بود که هیچ غرورم هم با دستای خودم شکوندم. گفت حالا چیکار کنم بگم ببخشید
تند رفتم؟ گفتم نه من معذرت میخوام چون حرف بدی زدم. خیلی دلم شکسته بود گفتم ولش
کن اون که نمیفهمه من ناراحتم حداقل قهر نکنم. رفتم نزدیکش ولی اصلا محل من نداد.
قهر تشریف دارن. از روز اول همین بوده وقتایی که من ناراحت بودمم من باید ناز
میکشیدم و معذرت خواهی میکردم...حالم بده.
نمیشه یکی منو بی نهایت دوست داشته باشه یا وقتی ناراحتم میکنه ازم معذرت خواهی کنه و بخواد دلمو بدست بیاره نکه بدتر قهر کنه؟
من
همه سعیمو میکنم همیشه بهش محبت کنم چه فایده اون که همیشه اعصابش خورده. میگه پول
ندارم من که باور نمیکنم.
بعدا نوشت: خیلی حال خوبی دارم فهمیدم یکی از راننده آمبولانسامون دیشب موقع اعزام تصادف کرده و فوت شده. کل بیمارستان تو غمه...