133. روز دپرسی (به قول سوپروایزرمون)
چهارشنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۴، ۰۶:۲۵ ب.ظ
تو بیمارستان ما با اینکه حجم کار خیلی بالاست همیشه صدای خنده میاد. توی هر اتاقی که حداقل 2 نفر از پرسنل باشن صدای قه قه خنده میاد. توی اتاق بهبود کیفیت صدای خنده میاد. تو اتاق مترون صدای ختده میاد. تو امور مالی صدای خنده میاد. تو حسابداری صدای خنده میاد. تو استیشن تمام بخشا با اون همه کار صدای خنده میاد.تو دفتر مدیریت صدای داد و بیداد میاد البته.... همیشه هر دونفری که همو میبینن لبخند میزنن و میگن خسته نباشید مهم نیست تو کی باشی و اون کی باشه. میتونه خدمه باشه. میتونه رئیس بیمارستان باشه. همین منو عاشق بیمارستان کرده.....
امروز ولی همه ساکت بودن. از هیچ جا صدای خنده نمیومد. همه از کنارهم رد میشدن ولی انگار همدیگرو نمیدیدن. هیچ کس لبخند زوری هم نمیزد همه تو شوک. همه تو فکر. همه پکررررررر. من اینقد اعصابم خورد بود که دلشوره گرفته بودم. خیلی ناراحت بودم خیلی. اونوقت انتظار داشتین همکارایی که 10 ساله یا 20 ساله با اون بنده خدا کار کردن چه حالی داشته باشن؟ روز خوبی نبود...
همسر همچنان با من قهره باورتون میشه. ظهر اومد دنبالم تا وقتی من سلام ندادم سلام نداد بهم 0_0
امروز ولی همه ساکت بودن. از هیچ جا صدای خنده نمیومد. همه از کنارهم رد میشدن ولی انگار همدیگرو نمیدیدن. هیچ کس لبخند زوری هم نمیزد همه تو شوک. همه تو فکر. همه پکررررررر. من اینقد اعصابم خورد بود که دلشوره گرفته بودم. خیلی ناراحت بودم خیلی. اونوقت انتظار داشتین همکارایی که 10 ساله یا 20 ساله با اون بنده خدا کار کردن چه حالی داشته باشن؟ روز خوبی نبود...
همسر همچنان با من قهره باورتون میشه. ظهر اومد دنبالم تا وقتی من سلام ندادم سلام نداد بهم 0_0
۹۴/۱۱/۲۱