191.بازم غافلگیری
یه روز هایی تو زندگی هست که آدم به بهونه اونا میفهمه چقد خوشبخته و کیا تو این دنیا دوسش دارن. من این چند روز فهمیدم خیلی خوشبختم چون آدمای دور و برم خیلی دوسم دارن :) دیروز که تولدم بود همکارا گفتن باید برامون کیک بیاری منم چون یه بار براشون کیک فنجونی درست کرده بودم گفتم باشه باز کیک فنجونی درست میکنم میارم. اول صبح کیک گذاشتم تو اتاق و گفتم 10 میام با چایی بخوریم. ساعت 9 زنگ زدن که بیا پایین. تا درو باز کردم دیدم سه تایی وایسادن کنار هم خیلی مشکوک میخندن تولدمو تبریک گفتن و رفتن کنار و من با این صحنه روبه رو شدم. وای اینقد ذوق کردم اصلا انتظارشو نداشتم. یه کم مسخره بازی درآوردیم و سلفی گرفتیم و خوش گذشت درکل :) خدایا شکرت.
یاد پارسال میفتم تنها از صبح تاشب بدون انجام یه کار مفید بدون دوست، بدون فعالیت، بدون خانواده، بی پول و ..... خیلی خوبه که زندگیم تغییر کرده خدایا شکرت.