192.اشتباه لپی
اشتباه لپی شنیدین؟
ما چند روزمنتظر یه قطعه ایم که واسه اتاق عملمون بیاد. صبح یکی از بچه های اتاق عمل زنگ زده که میگن قطعه اومده. باید برین بیارینش؟ منم گفتم اگه اومده آره میگم برن ترمینال بگیرنش. کارپرداز بیچاره چندساعت معطل این و زنگ زدن به اینور و اونور بعد زنگ زده به من که خبری نیست که. من زنگ زدم اتاق عمل به همون فرد میگم صبح چی گفتی به من؟ میگه من گفتم قطعه اومده؟؟؟ میگم نخیر تو گفتی قطعه اومده ! اونم اصرار که نه من گفتم قطعه اومده؟
حالا اینا به کنار کارپرداز زنگ زده یه چیزی پیگیری کن من تو امور مالی ام خبرشو بده. منم 5 دقیقه بعد زنگ زدم امورمالی میگم آقای فلانی هست میگه بله و صداش میکنه. یعنی فقط میگه آقای فلانی. شایدم به گوشی اشاره کرده من که نمیدیدم فقط میشنیدم.ماجرا واسه اونا همینجا تموم شد من بیچاره همینجور پشت خط منتظر. از اون طرف اونا بیخبر از همه جا مشغول تعریف.که نمیدونم یکی تو بیمارستان میلاد خودکشی کرده وزیر بهداشت بیچاره کردن. بیمارستان الزهرا بری توش گم میشی و اگه فلان کار کنی میندازنت بیرون و..... یه سه 4 دقیقه ای شد واقعا میخواستم ببینم تا کجا پیش میرن دیدم نخیر اصلا یادشون رفته من هستم. تلفن گذاشتم رفتم پایین دیدم به به گوشی هنوز منتظر منه رو میز طرف تا منو دید رنگش پرید. گفتم چیکار میکنین؟؟؟؟ اصلا یادتون رفت؟ من نشستم حرفا شمارو گوش میدم بعد چندتا تیکه حرفاشونو گفتم. وای یعنی دیدن قیافه هاشون تو اون لحظه رو با 5 سال از عمرم عوض میکنم. شانس آوردن حرف نامربوط نزدن 4 تا مرد جوون.یکی شون همش خداروشکر میکرد تازه اومده خخخخخخ وای یعنی روانم تازه شد.
بعد تو راهرو یکیشون منو دیده میگه فلان کارو چیکار کردی گفتم هیچی. گفت همون فقط فال گوش وایمیستی!! مرده بودم از خنده گفتم خوبه اومدم بهتون گفتم. بیا و صادق باش. خوب بود میشستم تا ظهر گوش میدادم به حرفاتون؟