246.خدایا شکر
دوشنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۴۶ ب.ظ
بعضی وقتا یه خبر میشنوی که از شدت خوشحالی اشک جمع میشه تو چشمات. هیچی نمیتونی بگی جز خدایا شکرت!خدایا شکرت!
گفتم مامان بزرگم چشمشو عمل کرد و خیلی مشکلا براش پیش اومد یه مدت بود با درمانای زیاد به حالت عادی برگشته بود ولی دید نداشت.امروز تو تلگرام عموم خبر سلامتی چشمشو داد. دیگه هیچی نفهمیدم سریع زنگ زدم مامانم، گفت صبح که پاشده دیده چشمش میبینه.
خدایا چقد بزرگی!!!!
الهی قربون صداش برم، زنگ زدم بهش ،میگه مادر صبح پاشدم نماز خوندم بعد دیدم انگار چشمم روشنه. دستمو گرفتم جلو اون یکی چشمم، دیدم آره چشمم میبینه!
چقد خوشحال بود خدایا شکرت!
گفتم مامان بزرگم چشمشو عمل کرد و خیلی مشکلا براش پیش اومد یه مدت بود با درمانای زیاد به حالت عادی برگشته بود ولی دید نداشت.امروز تو تلگرام عموم خبر سلامتی چشمشو داد. دیگه هیچی نفهمیدم سریع زنگ زدم مامانم، گفت صبح که پاشده دیده چشمش میبینه.
خدایا چقد بزرگی!!!!
الهی قربون صداش برم، زنگ زدم بهش ،میگه مادر صبح پاشدم نماز خوندم بعد دیدم انگار چشمم روشنه. دستمو گرفتم جلو اون یکی چشمم، دیدم آره چشمم میبینه!
چقد خوشحال بود خدایا شکرت!
۹۵/۰۵/۱۱