260.نقاشی
عادتمه همیشه موقع فکر کردن، تلفن حرف زدم یا هرکاری که دستام آزاد باشه یه مداد دستم باشه و برای خودم چیز میز بکشم تو مایه های احجام هندسی بعد هاشورشون بزنم،بعد با خط نقطه دورشون یه کادر بکشم و دوباره یه چیز دیگه بکشم. بعضی موقع ها هم طرحای ساده درحد بچه 4 ساله. چندروز پیش سرکار فکرم خیلی مشغول بود داشتم عکسای گوشیمو میدیدم رسیدم به یه عکس نوشته که طزحش برام جالب بود با مشغله فکریمم همسو بود اصلا نفهمیدم چی شد که رو یه تیکه کاغذ کوچیک کشیدمش.حالا بماند که چقد با طرح اصلی فرق داشت ولی نتیجه شد این
امروز قسمت پشتی اتاقم بودم یکی در زد، مهندس آی تی (قدیمیه) بود، سیستمم یه مشکلی داشت. گفت الان نگاش کنم گفتم بفرمایید و خودم دوباره رفتم اونور اتاق.چند دقیقه بعد رفتم از رو میزم چندتا برگه بردارم دیدم وای این نقاشیه قشنگ کنار کیبورده... اصلا به روی خودم نیاوردم خیلی عادی مثل بقیه برگه ها برش داشتم. اومدم برم یهو گفت : من نمیدونم چرا زنا اینقد بچه دوست دارن :/
خندم گرفت، گفتم همه بچه دوست دارن.گفت مگه ما واسه پدر و مادرمون چیکار کردیم که اونا واسه ما بکنن (دقیقا حرف همسر) خوشبختانه تلفن اتاق زنگ خورد سخنرانیش نصفه موند. بعدشم یادش رفت چی میگه تا صدای گریه یه بچه اومد که هیچ رقمه ساکت نمیشد. باز گفت : ببین، چیه بچه؟
تو دلم گفتم من واسه شوهرم به اندازه کافی توضیح میدم دیگه توجیه کردن تو با یکی دیگه.
کلا کارم شده سوتی دادن پیش مهندسای آی تی!!!