284. خواب موندم
پنجشنبه, ۸ مهر ۱۳۹۵، ۱۱:۵۹ ق.ظ
دیروز که داداش و زن داداشم خونمون بودن. من 6:17 دقیقه بیدار شدم. آلارم گوشی خاموش کردم که 6:30 زنگ نزنه. بچه ها بیدار نشن.ولی یادم رفته بود دوباره روشن کنم. امروز صبح چشمامو باز کردم حس کردم خیلی هوا روشنه یه دفعه همه چی عین فیلم از جلو چشمام گذشت یادم اومد چرا خاموش کردم و... یه دفع پریدم هوا با سرعت نور دویدم تو هال دیدم ساعت 7:30 :( نفهمیدم چه طوری حاضر بشم. از سر و صداهای منم همسر بیدار شد و گفت میرسونمت. بالاخره که ده دقیقه به 8 رسیدم. شانس آوردم مدیر نبود چون تنها کسی که بین 7 و نیم تا 8 زنگ میزنه اتاق من، ایشونه و اگه بفهمی نیستی و از قبلم خبر ندادی عصبانی میشه و غیبت رد میکنه :( منم یواشکی رفتم و انگشت زدم کسی بهم غر نزد ولی حال و حوصله برگه پاس نوشتن هم نداشتم. هرچی شد که شد...
یکی از همکارام دستگاه گوش سوراخ کن گرفته بود منم چندین ساله دلم میخواد برم یه سوراخ دیگه بزنم ولی همیشه میترسیدم. چندتا بچه ها رفتن گفتن درد نداره منم دلمو زدم به دریا و رفتم.
تق، تق و تموم :) گوشوارشم خیلی ریز و خوشگله حالا تا بعدا برم طلا بخرم..پمادم گرفتم اگه عفونت کرد بزنم. خوبه فردا هم تعطیله!
یکی از همکارام دستگاه گوش سوراخ کن گرفته بود منم چندین ساله دلم میخواد برم یه سوراخ دیگه بزنم ولی همیشه میترسیدم. چندتا بچه ها رفتن گفتن درد نداره منم دلمو زدم به دریا و رفتم.
تق، تق و تموم :) گوشوارشم خیلی ریز و خوشگله حالا تا بعدا برم طلا بخرم..پمادم گرفتم اگه عفونت کرد بزنم. خوبه فردا هم تعطیله!
۹۵/۰۷/۰۸