288. زیارت عاشورا
چهارشنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۵، ۰۷:۰۲ ب.ظ
چند سالی میشه که مثل قدیما حال و هوای محرم برام فرقی نمیکرد با روزای دیگه. بزن و بکوب نمیکردم، احترام میذاشتم ولی تو دل خودم همش حس میکردم بچه تر که بودم همه چی یه جور دیگه بود. امسال تو بیمارستان هرروز صبح زیارت عاشوراست البته یه ربع قبل شروع ساعت اداری شروع میشه و به ربع بعدشم تمام شده. روز اول من قصد رفتن نداشتم مثل همیشه رفتم سرکار. نمازخونه دقیقا رو به روی اتاق منه. من رفتم قسمت پشتی اتاقم یکی از خدمه برام یه ظرف حلیم آورد :)
بعد مسئول روابط عمومی بیمارستان به ما گفت فردا بیاین حتما خیلی کم بودن و ما هم گفتیم چشم. خب تو بیمارستان نمیشه اون موقع دارن شیفت تحویل میدن و اینقد سرشون شلوغ هست که نتونن برن. روز دوم من یه کم زودتر رفتم و رسیدم. نمیدونم چرا ولی آرامش پیدا کردم. یه جورایی خوشم اومد. حالا هرروز بدو بدو حاضر میشم میرم :)
امروز رو گوشیم زیارت عاشورا نصب کردم دیگه راحت باشم :)
خبر خوب اینکه من و همسر جان گوشی خریدیم. دوتا عین هم. من طلایی ،همسر مشکی A3 2016!
خبر بد اینکه هفته دیگه میخوایم بریم خونه ما و خواهر شوهربزرگه شاید باهامون بیاد. خدایا چرا اینا هر دفعه سر خونه رفتن من، اینقد دق میدن منو :(
بعد مسئول روابط عمومی بیمارستان به ما گفت فردا بیاین حتما خیلی کم بودن و ما هم گفتیم چشم. خب تو بیمارستان نمیشه اون موقع دارن شیفت تحویل میدن و اینقد سرشون شلوغ هست که نتونن برن. روز دوم من یه کم زودتر رفتم و رسیدم. نمیدونم چرا ولی آرامش پیدا کردم. یه جورایی خوشم اومد. حالا هرروز بدو بدو حاضر میشم میرم :)
امروز رو گوشیم زیارت عاشورا نصب کردم دیگه راحت باشم :)
خبر خوب اینکه من و همسر جان گوشی خریدیم. دوتا عین هم. من طلایی ،همسر مشکی A3 2016!
خبر بد اینکه هفته دیگه میخوایم بریم خونه ما و خواهر شوهربزرگه شاید باهامون بیاد. خدایا چرا اینا هر دفعه سر خونه رفتن من، اینقد دق میدن منو :(
۹۵/۰۷/۱۴