310. له له ام
دوشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۵، ۰۶:۴۸ ب.ظ
یک عدد خانوم مهندس خسته خسته مینویسد!
یکی نیست بگه مجبوری؟ بله الان دلم میخواهد بنویسم و مینویسم.
امروز اصفهان بودم. این امروز اصفهان بودم یعنی له له ام، چون از ساعت 5:30 باید بیداربشی ، حاضر بشی تا 6 راننده بیاد رنبالت. برین تا اصفهان چون معمولا کسای دیگه ای هم هستن باید اونا رو برسونن بعد منو میرسونن. میرسی اونجا خب تازه جلسه شروع شده. از همون اول تند تند داری مینویسی تا 1 باز خدا خیرشون بده امروز بهمون نهار دادن معمولا همونطوری جلسه تموم میشه و باید برگردی. حالا راننده میاد دنبالت تو همون ترافیک و آلودگی میکوبه میره اون سر شهر اون یه نفر دیگه رو سوار میکنه تا بیای از این شهر بزنی بیرون 1 ساعت دیگه هم طول میکشه! تو ماشین تا خوابت میبره باید پیاده بشی گاز بزنن! من حاضرم تو ماشین بترکم ولی بیدارم نکنن! ساعت 4 گذشته که رسیدی خونه له له له!
حالا بدترین قسمتشو نگفتم کل تایمی که تو جلسه ای گوشیت زنگ میخوره hospital, hospital, hospital, hospital, hospital به معنای واقعی کفرت درمیاد به همه باید همه چیو توضیح بدی آخرشم خیلی کارا نمیشه باید خودم برم اصلا چه کاری بود پاشدم اومدم!!
مسئول تغذیه و مسئول بهداشت بیمارستان شدن دوست جونی های جدید من! اتاقشون باهمه منم آخر وقتا 1 به بعد کاری نداشته باشم میرم پیششون. همسنیم بیشتر باهام جورن خیلی هم دخترای سالم و خوبین.امروز ساعت 1 یکیشون بهم پیام داد دیگه بهت اجازه نمیدم بری ماموریت!
وقتی هم رسیدم خونه اون یکیشون بهم پیام داده بود که جات خالی بود امروز و دلمون برات تنگ شد و یه عالمه ابراز محبت :) ذوق زده شدیمممم!!!
یکی نیست بگه مجبوری؟ بله الان دلم میخواهد بنویسم و مینویسم.
امروز اصفهان بودم. این امروز اصفهان بودم یعنی له له ام، چون از ساعت 5:30 باید بیداربشی ، حاضر بشی تا 6 راننده بیاد رنبالت. برین تا اصفهان چون معمولا کسای دیگه ای هم هستن باید اونا رو برسونن بعد منو میرسونن. میرسی اونجا خب تازه جلسه شروع شده. از همون اول تند تند داری مینویسی تا 1 باز خدا خیرشون بده امروز بهمون نهار دادن معمولا همونطوری جلسه تموم میشه و باید برگردی. حالا راننده میاد دنبالت تو همون ترافیک و آلودگی میکوبه میره اون سر شهر اون یه نفر دیگه رو سوار میکنه تا بیای از این شهر بزنی بیرون 1 ساعت دیگه هم طول میکشه! تو ماشین تا خوابت میبره باید پیاده بشی گاز بزنن! من حاضرم تو ماشین بترکم ولی بیدارم نکنن! ساعت 4 گذشته که رسیدی خونه له له له!
حالا بدترین قسمتشو نگفتم کل تایمی که تو جلسه ای گوشیت زنگ میخوره hospital, hospital, hospital, hospital, hospital به معنای واقعی کفرت درمیاد به همه باید همه چیو توضیح بدی آخرشم خیلی کارا نمیشه باید خودم برم اصلا چه کاری بود پاشدم اومدم!!
مسئول تغذیه و مسئول بهداشت بیمارستان شدن دوست جونی های جدید من! اتاقشون باهمه منم آخر وقتا 1 به بعد کاری نداشته باشم میرم پیششون. همسنیم بیشتر باهام جورن خیلی هم دخترای سالم و خوبین.امروز ساعت 1 یکیشون بهم پیام داد دیگه بهت اجازه نمیدم بری ماموریت!
وقتی هم رسیدم خونه اون یکیشون بهم پیام داده بود که جات خالی بود امروز و دلمون برات تنگ شد و یه عالمه ابراز محبت :) ذوق زده شدیمممم!!!
۹۵/۰۸/۲۴
اگه ممکن بود سایت منو هم لینک کنید:
http://daynasor.ir