۳۱۸. دلم پوسید
يكشنبه, ۱۴ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۳۷ ب.ظ
مخلوط حسهایی که همین الان دارم. ترس، بی هویتی، بیکسی، دلتنگی، حس خفگی، این حس که اینجا گیر افتادم و نمیتونم دیگه توش نفس بکشم، استرس کارام، بدتر از همه ... پس زده شدم.
خیلی روزا کوتاهه همش شبه. همش تاریکی. همش تنهایی. دیگه نمیتونم. این دفعه چقد طولانی شد چقد زود دلم تنگ شد. خدایا آرامش میخوام زندگی پر آرامش و عشق میخوام. نمیدونم تقصیر کیه ولی الان فقط ترسم و گریه.
۹۵/۰۹/۱۴