335. مسلما هنوز قهر نیستیم!
همون جمعه شب آشتی کردیم البته حرف زدیم :/ نه کسی از من معذرت خواهی کرد نه فکر کرد که کارش اشتباهه! وقتی هم گفتم یاد بگیر وقتی یه کار اشتباهی میکنی معذرت خواهی کن. گفت چیکار کنم؟؟؟ تو از قصد حرص منو درآوردی تازه معذرت خواهی هم کنم ؟؟؟
بگذریم مثل همیشه ناراحتیش موند تو دلم ولی مهم نیست... دیروز حدود 1 ساعت تو اتاق عمل بودم. همیشه گان میپوشم و با دمپایی میرفتم. اگرم سر عمل میخواستم برم با لباسای مردم میرفتم :) دیروز دیگه مسئول اتاق عمل دعوام کرد گفت برو یه دست لباس بگیر بذار اینجا... ماهم گفتیم چشم!
همون دیروز عصرش رفتیم اصفهان تو راه اینقد من و همسر حرف زدیم تلافی کل جمعه دراومد. اینکه عادت داریم همه چیو واسه هم تعریف میکنیم و درمورد خیلی چیزا بحث میکنیم به نظرم خوبه. منم لباس اتاق عمل خریدم. سبز یکدست اینقد بامزه است و بهم میاد حالا منتظرم برم افتتاحش کنم هوررررااااااا....
دیشب عکسم با لباس سبز و مقنعه سبز و ماسک فرستادم گروه دوستام آخر شبی اینقد خندیدن دلشون شاد شد :)
ما قهرمون عالمی داره، طبق قرار، وقتی قهریم با هم باز حرف می زنیم و یواش یواش ایشون یادش میره ما قهر بودیم. حق من ضایع میشه. :(