۴۱۲. انتظارها به سر رسید
دیروز بالاخره ۱۸ هفتگی به سررسید و من رفتم سونوگرافی انومالی ، خداروشکر که بچه همه چیزش خوب و نرمال بود و مشکلی نداشت. فسقل این دفعه جاش تنگ تر شده بود. ولی من تا بند انگشتای دستش، کشک زانوش، استخوان های دست و پاش میدیدم. یه دست زیر چونه یه دست بالای سر یا جفتش رو صورت. ولی بچم پاهاشو انداخته بود رو هم ضربدری بیخیالم نمیشد. هرچی ما اینوز و اونور شدیم دیدم نخیر از شرم و حیا به مامانش رفته. ولی دکتر گفت من به نفع پسر چیزی نمیبینم. با علامت سوال زد دختر. امروز رفتم پیش خانوم دکتر خودمون گفتم چی شده. گفت بخواب تا برات ببینم بازم فسقل پاهاش رو هم بود ولی یه کم به پهلو شدم خانوم دکترم یه کم دلمو لرزوند تا بالاخره رخ بنمود و معلوم شد دخترم خیلی ناز داره والا. مگه الکیه.حالا نمیدونم چرا عالم و آدم به من میگفتن چون قیافت عوض نشده پسره، یا چون شکمت معلوم نیست پسره، باباشم که پسری همیشه میگفت دختر شد میفرستمت خونه بابات. بهش زنگ زدم من دارم میرم خونه بابام. مرده بود از خنده که شوخی کردم باهات. من که تو ابرام. به قول دوستم ببین چه خوبی کردی لیاقت دختر داشتن پیدا کردی . دعا کنید برام صحیح و سالم و به وقتش دنیا بیاد.