۴۱۳. وای تا ماه رمضون نشده سال نو مبارک
با شرمندگی فراوان سلاممم. هی میگفتم بیام تا فروردین تموم نشده یه پست بذارم حداقل روم بشه بگم سال نو مبارک که بازم نشد. حالا تا ماه رمضون نیومده میگم سال نوتون مبارک دوستای گلم و وبلاگ دوست داشتنی خودم....
یه عالمه اتفاق افتاده که تند تند همشونو میگم و باز مثل قبل دختر خوبی میشم واسه پست گذاشتن.
عید رفتیم خونه ما تعطیلات که تموم شد اومدیم سه روز رفتیم سرکار و باز تعطیلات سری دوم رفتیم همدان مسافرت . انگار نه انگار که بنده حامله ام با اعتماد به نفس رفتم غار علیصدر و گنج نامه و .. بالاخره جای همه خالی خیلی خوش گذشت. نتیجشم این شد که ما سیزده بدر اینجا نبودیم به جای پارسال که خانوادگی از جمله خود همسر خیلیییی بد حال منو گرفتن همون بهتر که نبودیم😁
خبر مهم بعدی مسابقه آشپزی بود که تو بیمارستان به مناسبت هفته سلامت برگزار شد و باید یه غذای سالم و خوشمزه میپختیم. دوستتون با زیره پلو کرمانی، سالاد توپی و ترحلوای شیرازی دوم شد، هورررراااا هنوزم ذوق میکنم یادش میفتم چون بین اون همه خانوم قدر کسب این رتبه خیلییی خوب بود. هرچند بقیه میخواستن کلمو بکنن😂😂😂
خبر بعدی تولدم بود که برعکس پارسال خیلی خبر خاصی توش نبود، نه کیک داشت نه شمع نه کادو فقط گل داشت، طوری نیست در عوض هدیه مسابقه آشپزی همون روز تو جشن نیمه شعبان بهم دادن و دوست جونی ها هم برام یه خرس خوشگل گنده گرفتن که قرار بذارمش گوشه اتاق دخترم.
گفتم اسم دخترم چیه؟ دلناز خانوم عشق مامان، البته هنوز فرصت هست ولی فعلا اسم دیگه ای به دل مامانش ننشسته میتونید پیشنهاد بدید..
خبر بزرگ بعدی اسباب کشی، ما بالاخره از این خونه بلند میشیم دیگه قرار نیست خونه پدرشوهرم زندگی کنیم. دیگه به خاطر بچه و اینکه اتاق میخواد و تو حموم دستشویی که با همه نمیشه بچه شست. ما راه افتادیم دنبال خونه بعد از چند ماه تلاش ما بالاخره خونه دلخواهمونو پیدا کردیم رهن کامل ، بزرگ و پر نور ، پر از پنجره. نو ساز ما اولین نفریم که میریم تو خونه، آشپزخونه رویایی و خوشگل من و هردوتا اتاق کمد دیواری دارن کف خونه هم سرامیک با یه تراس کوچولو. و خیلییی نزدیک بیمارستان و محل کار همسر تو یه محله آروم و تمیز. هرچند گرون بود یه کم ولی به نظر من می ارزه. از ذوقش شبا خوابم نمیبره. تو خونمون الان بمب ترکیده منم که صبح تا ظهر سرکار تا بیام یه استراحت کنم روزی دوسه تا کارتن وسیله جمع میکنم. مامانمم جمعه میاد یک هفته کمکم که دیگه جابه جا بشیم. ایشالله پست بعدی از اونجا میذارم براتون.
منم خوبممم رفتم تو ماه هفتم بارداری، یه شکم گردالی دارم، مانتو یی که گرفته بودم دیگه به زور بسته میشه مامانم برام مانتو گرفته میاره هوررراااا. ولی همچنان دماغم کوچیک و قیافم عوض نشده خبری از ورمم فعلا که نیست. الکی میگن هرکی دختر داره زشت میشه. من زشت نشدم یه سریا میگن خوشگل شدی ولی میگم عوض نشدم فقط خب تپل تر شدم دیگه. خوشبختانه بقیه اجزای بدنم چاق نشده حتی پهلو هم ندارم فقط فسقل اومده جلو. دخترم داره سلام میکنه بهتون😂😂😂
خب دیگه چقدر حرف زدم. قول قول تند تند بیام بنویسم...