دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

آخرین مطالب

۲ مطلب در تیر ۱۳۹۸ ثبت شده است

ما کار میکنیم به عشق اون چایی و کیکی که وسط روز میخوریم. به عشق حرفایی که وسط کار باهم میزنیم و غش غش میخندیم. به عشق اون ده دقیقه ای که من زودتر میرم دنبال دلسا در مهد تا با دوستم که اتاقش همونجاست حرف بزنم و همه چیو از زمان چایی خوردنمون تا اون موقع که ندیدمش براش تعریف کنم. حالا اما نفر سوم که اتاقش کنار مهد ۱۰ روزه رفته مرخصی و نیست. چایی خوردنامون به جای ۳ نفره شده ۲ نفره‌. حالا نفر دوم که هم اتاقی منم هست در گیر و دار جدایی از همسرشه و ۱ هفته است دخترشو ازش گرفتن. از داغون بودن و ساکت بودن و قوی بودنش هرچی بگم کم گفتم. ولی نمیدونم چطوری درکش کنم؟ چه طوری دلداریش بدم؟ چه طوری به سومی که قراره شنبه بیاد بگم که چی شده؟ 

من میفهمم خیلی سخته ولی نمیفهمم چطوری باید تحمل کرد.

دعا کنید براشون.

خانوم مهندس
۲۰ تیر ۹۸ ، ۱۲:۵۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

۱۰ ماهه شدی و با چشمات همیشه دنبال منی، از جلو چشمت که دور بشم گریه میکنی. با دستای کوچولوت هرچی که داری میخوری میاری طرف دهنمو به منم میدی، عاشق زیر تلویزیونی و همیشه چسبیدی بهش و با آهنگای تلویزیون میرقصی. تو هر حالتی تا صدای آهنگ میشنوی دست میزنی.موقع تعویض پوشک میخندی و فرار میکنی، ت  آینه خودتو میبینی با ذوق میگی ددا یعنی مثلا دلسا.بابا که میاد از ذوق جیغ میزنی. تو صندلی غذات لم میدی و دونه دونه پفیلا برمیداری و میخوری و خیلی حواست هست چیزی نیفته پایین. هروقت نگات میکنم میخندی و دل منو میبری.با سرعت نور چهاردست و پا میری. همیشه میری سراغ سیب زمینی پیازا. کل خونه رو به خاطرت جمع کردیم. موقع خداحافظی بای بای میکنی و با دستهای کوچولوت بوس پرت میکنی. موهاتو خرگوشی میبندم و ذوق میکنم. وقتی میگم لباست چه خوشگله لباستو با دستات میگیری.موقع کلاغ پر انگشتتو مثل ما میگیری و زودتر از ما میرسی به قسمت دست زدنش. تازگیا میتونی چندثانیه بدون دست گرفتن به جایی وایسی و ۳ تا دوندون داری که حسابی باهشون گاز میگیری.

خلاصه که خیلی شیرین شدی و ما عاشقانه دوستت داریم.

خانوم مهندس
۰۹ تیر ۹۸ ، ۰۹:۱۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳ نظر