دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

آخرین مطالب

8.پست یهویی اگه نگم میمونه تو گلوم

چهارشنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۴، ۰۶:۲۶ ب.ظ

وای یعنی دیروز یه چیزی شنیدم از همون موقع میخوام سرمو بکوبم به دیواررررررر

اون روز که خیلی حالم بد بود به همسر گفتم کاش مامانم بود برام کاچی درست میکرد (با بغض) یه کم جون میگرفتم. شبش که خانواده مادرشوهر اومده بودن بعد شام که بچه ها ظرف میشستن من از فرصت استفاده کردم کف آشپزخونه نشستم داشتم میپیچیدم به خودم ، مادرشوهر اومدن بالا سرمون فرمودن وسایل کاچی داری گفت بعله . گفت خب واسه خودت درست کن :)) ماهم گفتیم چشم.

فرداش پیرو حرفهای قبلی به همسر گفتم مامانشون چی گفته، خودشم موند. دوسه روز بعد رفته بود خونه مادرشون دیده بود دارن کاچی میخورن اتفاقا خودشونم به آخرش رسیده بودن و گفته بودن کاش واسه مهرنازم بود (البته همسر یک کلمه به من نگفت ) دیشب خونه مادرشوهر اینا بودیم بعدشام و موقع این فیلم مسخرهه همه محو فیلم من رفتم تو اتاق که تاریک و خنک بود یه کم دراز کشیدم مادرشوهر اومدن بالا سرمون و فرمودن مگه نگفتی مواد کاچی داری؟ پس چرا درست نکردی. بلد نیستی؟ 0_0 دقیقا اینجورری شده بودم بعد تند تند این چیزارو تعریف کرد بعدم شروع کرده طرز تهیشو واسه من میگه.

یعنی میخواستم یه ساختمون بلند باشه خودمو بندازم پایین حالا آدم درد غریبی داره هیچی کنایه هم باید بشنوه تقصیر همسر هم هست واسه چی رفته گفته آخرشب بهش گفتم تو به مامانت چیزی گفتی واسه من کاچی درست کنه؟ یه چیزی الکی سرهم کرد منم تو دلم گفتم باشههههه دارم براتون. خوب منو اینجا تنها و بیکس گیر آوردین.

بعدا نوشت: حرفای پست قبلمو پس میگیرم هیچ رفیقی ندارم حتی تو دلم.

۹۴/۰۶/۰۴ موافقین ۰ مخالفین ۰
خانوم مهندس

نظرات  (۲)

وای ناز شی مادر شوهرت برات بمیره چقد تنهایی تو razezendegi.blog.ir بیا به منم سر بزن راستی از طرف من یکی بخوابون توگوشش.بای
ای جونم. الان دارم یکی یکی پستاتونو می خونم.
قربونت اصن مادرشوهر مادر نمیشه که!
من مادرشوهرم خیلی خوبه ها.اما ترجیح میدم جلوی روش همش سکوت کنم و لبخند به رو داشته باشم.
یک روز بهم گفدن بیا خونمون از فلانی(خواهرشوهرم ) غذا درست کردن یاد بگیر. حالا این در حالیه که اصن دستپخت من رو نخوردن و مطمئنا شوهرمم چیزی در موردش بهشون نگفته.
گوش کری دادم و حرف رو عوض کردم .اما به خودم نهیب زدم خوب خوب هم که باشن من عروسم و اونا مادرشوهر ناخوداگاه حرفاشون رو به معنی می گیرم.حالا اگر این حرف رو مامانم زده بود که بیا از خواهرت پخت و پز یاد بگیر کلی زبون می ریختمو می گفدم خودم استادم و این حرفا:)
دستپختم بدنیس می دونم از اونا بهترم یه جورایی هست.
پاسخ:
وای این پستو یادم رفته بود چقد حرص خوردم :)
واقعا گفتن بیا از خواهرشوهرت آشپزی یاد بگیر 0ـ0
آره عزیزم خانواده شوهر همیشه خانواده شوهره هرچقدرم خوب باشه.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">