دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

آخرین مطالب

15. خواهرشوهر فضول و پررو

جمعه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۴، ۰۳:۴۴ ب.ظ

امروز خانواده شوهر خودشونو خیلی شیک دعوت کردن خونه ما،صبح زود پاشدم رفتم بیمارستان یکی از ecg ها رو درست کردم بازم یکیش موند.اومدم خونه تند تند مشغول غذا درست کردن و کارام شدم کم کم اومدن و رفتن تو حیاط که پتو و اینجور چیزا بشورن، همسرم رفت پیششون منم کلا تو آشپز خونه تنهایی کارمو میکردم و هی اسباب پذیرایی براشون میبردم :/ پدر شوهر اومد تو آشپزخونه پیشم کلی حرف زدیم از کار و این حرفا.

چیزی که خیلییییی حرصمو درمیاره این خواهرشوهر فضول و پررو ایشون 30 ساله و مجردن و به تازگی ارشد قبول شدن تو شهر من :/ حالا حتما هردفعه میخوام برم خونه بابام اینا دو روز خوش بگذرونم خانوم بیخ ریش ماست .

حالا چرا اینقدر من حرص میخورم : مثلا همسر و پدرشوهر دارن درمورد یک مساله مالی که بین خودشونه حرف میزنن انگار که این اختیار دار باباشه میاد نظر میده و میبره و میدوزه. یا میاد تو آشپزخونه من جای وسایل عوض میکنه طبق سلیقه خودش 0_0 یا امروز بعداز غذا که داشتم ظرفارو میشستم خانوم دستمال گرفته دستش گاز پاک میکنه. یعنی اصلا نمیفهمه اینجا آشپزخونه من کسی نمیره خونه کسی گاز پاک کنه فوق فوقش تو ظرف شستن کمک میکنه.

بعدم هزارتومن گرفته دستش که پول آبتون ما اومدیم اینجا پتو شستیم چقد یکی میتونه بیشعور باشه یعنی ما به هزار تومن تو دست تو محتاجیم؟؟؟؟؟

بعد نهار من دارم چایی میخورم همسر گفت برو از تو اتاق کیف منو بیار وقتی اومدم میبینم لیوان چاییم نیست . میگم پس چایی من کو پررو برگشته میگه من جمعش کردم فکر کردم خوردی؟انگار که اینجا خونه اونه من مهمونشم بعدم گفتم برو بیارش چاییمو نصفشم نخوردم .خانوم واسه من میزبان بازی درمیاره. چندبار بهش فهموندم حد خودشو درک کنه ولی خب هرکسی دریه حد فهم و شعور داره.

هزاربار تو مهمونی های خونه من دارم پذیرایی میکنم میبینم پیش دستی ها نیست بعد میگه جمعشون کردم . خب به تو چه؟ تو چه میدونی من بازم چیزی میخوام بیارم یا نه؟؟؟؟؟؟؟ هزارتا کار دیگه هم کرده که ارزش نداره با یادآوریش اعصاب خودمو خورد کنم کلا هفته خوبمو نابود کرد رفتتتتتتت

اه خیلی خیلی خیلی ازش بدم میادددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددد

۹۴/۰۶/۱۳ موافقین ۰ مخالفین ۰
خانوم مهندس

نظرات  (۹)

۱۳ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۵۲ مـاه بـانو :)
اوا خانوم مهندس  :)))))
پاسخ:
دیگه نتونستم خیلی خانوم بمونم خخخخ
سلام خانوم مهندس عزیز
البته که کار خواهر اقای شما خیلی بد بوده ولی شما اینقدر حرص نخور گلم شما بی خیل باش نسبت به کاراش
اینجوری شما فقط حرص می خوری ایشونم که ماشالا انگار دوست نداره دست از کارای بدش بر داره .شما بیخیال باشی راحت تری عزیزم
پاسخ:
خیلی در این راستا تلاش میکنم :)
سلام
وب عالی دارین خیلی عالی ...
پاسخ:
ممنون عزیزمم
تلاش شما ستودنیه خانوم مهندس
وا! 
:|
پاسخ:
:|
۱۴ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۵۳ حسام فرزانه
خخخخخخخخخ
کارش خوب نبوده ولی فکر می کنه داره بهت کمک می کنه . یه بار اینطوری فکر کن که فکر می کنه اومده خونه خواهرش پس حق داره بره گاز رو پاک کنه اگه خواهر خودت این کارها رو میکرد ناراحت میشدی؟
پاسخ:
راستش آره اگه هرکس دیگه ای جز خودم این کارارو کنه ناراحت میشم . حتی مامانم :/
خیلی عقده ای و احمق هستی که معنی کمک کردن اون رو نمیفهمییییی....برات متاسفم
پاسخ:
متاسف باش چیکار کنم
😒😒😒😒😒

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">