دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

آخرین مطالب

16.مانیتورینگ

شنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۴، ۰۶:۲۱ ب.ظ

امروز صبح رفتم سرکار دیدم اون دستگاه ecg درست نشده از پنجره اتاقم دیدم ماشین آقای ق نیست(آخه همیشه ماشینشو یه جا پارک میکنه که من میبینم) گفتم پس حتما نیومده بعدا میبرم اون سالمه و این که درست نشد بهش میدم. یهو تلفنم زنگ خورد مسئول اتاق عمل بود گفت بیا یکی از مانیتورینگا روشن نمیشه رفتم دیدم بعله اصلا صفحه سیاه خب چون تازه گرفتیمشون گارانتی دارن و گفتم مشکلی نیست. تا اومدم تو اتاقم دوباره تلفنم زنگ خورد مسئول icu بود که یکی از مانیتورینگامون روشن نمیشه 0_0 رفتم دیدم ای بابا این بدتر از اون یه چیزای عجیب غریب نشون میده هرچی وررفتم نشد گفتم زنگ میزنم شرکتش. اومدم تو اتاقم پیجم کردن زنان و مامائی رفتم میگن مانیتورینگمون کار نمیده............... یعنی فکم افتاده بود میخواستم سرمو بکوبم تو دیواررر. این یکی طوریش نبود خدائی اوکی شد و رفتم زنگ زدم به اونی که گارانتی داره گفتن یکی دو روز دیگه میایم بعد زنگ زدم به اون یکی که مال صایران بود درجا گفتن ما الان میایم آخه اصفهانن منم گفتم اوکی و تمام. یه 40دقیقه بعد رفتم پایین دیدم اااا آقای ق داشتم باهاش حرف میزدم خیلی هم عجله داشت میگفت من راه میرم با من بیا تا کارامم بکنم.یه دو دور بیمارستان زدیم (به صورت زیک زاک) جریان این مانیتورارو گفتم یهو گفت چرا زنگ زدی اینا پول الکی میگیرن کلی دعوام کرد :( گفت حتما ایراد از کابل میایم باهم میریم سرشو و بگو نیان کلی دعوام کرد :(((((( بعدم رفت...

آقا منم ناراحت یه استرسی گرفتم یعنی من اینقد مهندس نیستم بفهمم ایراد از چیه؟زنگ زدم که نیاد گفتن راه افتاده و تا نیم ساعت دیگه پیشته منم فقط میخواستم گریه کنمممممممممممممم خیلی استرس داشتم دوباره رفتم سر مانیتوره واقعا از این که درست نبود خوشحال شدم آخه آبروم میرفت.نمیدونستم چیکار کنم زنگ زدم کارپرداز جریان گفتم خندید و گفت طوری نیست فقط خودت وایسا بالا سرش. بعد خانوم مهندسی که قبل از من اینجا بودن زنگ زدن کارم داشتن بهش گفتم تو دراین مواقع چه میکردی؟ گفت تو اول کاری من آخرا یاغی شده بودم هرکار دلم میخواست میکردم....آقای ق بهم گفته بود برم ببینم سی دی فلان دستگاه دارم یا نه رفتم تو اتاق اینقد ناراحت بودم اومدم درکمد باز کنم دستم گیر کرد تو جای قفل خیلی درد گرفت. بعدش که تو سی دی ها میگشتم دیدم دستم پر خون شده :( شانس تو کیفم چسب زخمم نداشتم رفتم تو بخش جراحی زنان گفتم چسب زخم دارین منشی شون گفت نه داشتم برمیگشتم مسئول بخش صدام کرد بیا ببینم چیکار کردی بعد با مهربونی زخممو بست :) آخه یادم رفت بگم 5 شنبه دستگاه نوار قلبشون خراب شد در حد راه انداختن مریض اوکیش کردم و امروز صبح رفتم همچین تنظیمش کردم کف کردن...

دیدم نه این ناراحتی و استرس ول کن من نیست گفتم برم پیش مدیر بیمارستان راست و حسینی همه چیو بگم فوقش دعوام میکنه و میگه دیگه بدون هماهنگی من کاری نکن. رفتم دیدم ای وای اینقدرم عصبانیه داره با واحد کپی و یکی از نگهبانا دعوا میکنه.......رفتم و جریان گفتم خییییییلی راحت گفت خوب طوری نیست باید بیان درست کنن مشکلی نداره وایییییی یعنی راحت شدم بعدم آقای مهندس اومد و خداروشکررر ایراد از مادربرد بود یعنی درکل کار من نبود تعویضم نشد تعمیر شد یعنی خرجی هم نداشته :) تا ساعت 2:15 مانیتور سالم و سلامت تو آی سی یو نصب شده بود :) بعد رفتم آقای ق دیدم گفتم ایراد از چی بود و درست شد (بی تربیت چقد منو دعوا کرد رفیق بد) خداروشکر کردم که تموم شد امروزم البته به خوبی و خوشی.....

زنگ زدم همسر ببینم کجاست دیدم خیلی عصبانیه گفت ناهار یه چیزی خورده و کار داره خونه نمیاد. منم گفتم اوکی خودم میرم خونه رفتم که وسایلمو جمع کنم دیدم ااا آقای مهندس به نهارش دستم نزده درو بستم و نهار خوردم همون موقع تصمیم گرفتم واسه شام گوجه پلو درست کنم. دیگه جمع کردم و زدم بیرون گفتم پیاده برم تو راهم گوجه بخرم. رفتم تو مغازه پسر عمو همسر دیدم. این پسر عموش همسن داداشمه و به شدت قد و قوارش مثل اونه مخصوصا دفعه اولی که دیدمش کاپشن و کفشش دقیقا مثل داداشم بود از پشت سر فکردم اونه :)) واسه همین دوسش دارم بماند که خیلی هم خوش رو و خیلی بامزه به من میگه زن عمو :))) هیچی دیگه کلی تو دلم شاد شدم و اومدم خونه خوابم که نبرد کارامو کردم و نشستم پای لب تاب.

خدایا شکرتت امروز یه تجربه خیلی بزرگ بدست آوردم بدون هماهنگی مدیر کاری نکنم.

۹۴/۰۶/۱۴ موافقین ۰ مخالفین ۰
خانوم مهندس

نظرات  (۲)

چه روزی!
فقط مثل اینکه یکم سریع نوشتید!
مهندس ق چکاره بود؟
اون مهندس آخر که ناهارش رو نخورده بود اون کی بود و چکاره س؟
پاسخ:
خیلی نگارشم بده؟ اینقد حرف تو ذهنم بود فقط مینوشتم.
همون که یه پست درموردش نوشتم "رفیق نداشته"
همون بود که اومده بود واسه تعمیر مانیتور (به ما که نهار نمیدن)
نه ولی این بار معلوم بود زیاد با دقت نبوده
آها، ممنون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">