دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

آخرین مطالب

17. جامانده از امروز

شنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۴، ۰۷:۳۲ ب.ظ
آقا یه چیزی از امروز یادم رفت بگم پست قبلیمم خیلی طولانی شد گفتم یه پست جدید بزارم :)
از وقتی رفتم سرکار همه هی بهم میگن معصومه رو دیدی؟ معصومه عمو رو دیدی؟
این معصومه خانوم فامیل همسر البته خیلی نزدیک نیست ولی خیلی خانوم خوب و مهربونیه و تو اتاق عمل کار میکنه و نزدیکای بازنشستگیشه، کلی بهم نشونی دادن منم حالا زیاد میدیدمشا ولی روم نمیشد برم آشنایی بدم. امروز تو راهرو دیدمش بهش سلام دادم خیلی با ذوق و روی خوش جوابمو داد گفتم خانم فلانی ما باهم فامیلیماااا گفت ااااااااااااااا چجوری؟ بعد که بهش گفتم اینقد بامزه لپ منو گرفت کشید گفت واییی من اصلا فکر نمیکردم تو ازدواج کرده باشی. منم اینقد ذوق کردم گفتم واقعا بهم نمیاد ؟ دوباره لپ منو کشید و گفت نه اصلا ، برو بگو برام خواستگار اومده (خخخخخ)و خیلی هم ذوق کرد فامیلیم (منم همینطور البته) فقط نکته جالبش اینه که وقتی داشت لپ منو میکشید مدیریت بیمارستان دقیقا از کنار ما رد شدن ، اینجوری 0_0 اینقدر نزدیک که جفتمون مجبور شدیم بهش بهش سلام بدیم. یعنی آبروم رفتتتتتتت :)
۹۴/۰۶/۱۴ موافقین ۰ مخالفین ۰
خانوم مهندس

نظرات  (۱)

D:

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">