دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

آخرین مطالب

53. خرید درمانی

جمعه, ۱ آبان ۱۳۹۴، ۰۳:۵۵ ب.ظ

پنج شنبه بعد از نهار و یه کم استراحت رفتیم اصفهان تو راه کلی بهمون خوش گذشت یعنی من تا اونجا داشتم حرف میزدم (کل یک ساعت و نیم)  همسر کف کرده بود میگفت تو چرا اینهمه شادی؟ مگه از صبح سرکار نبودی؟ مگه خسته نیستی بگیر بخواب. ولی نمیدونم چرا من اینقد انرژتیک شدم از وقتی میام سرکار.

وقتی رسیدیم همسر منو سر چهارراه نظر پیاده کرد و رفت ساعت 5 بود تقریبا. منم چون داشتم از تشنگی هلاک میشدم اول یه چیزی گرفتم خوردم و بعد شروع کردم بزنم تو سر حقوق. اول یه سری لوازم آرایشی گرفتم که البته فقط 3 تا دونه و یک ادکلن شد 100 تومن. خدایی هرکاری هم بکنی دلت نمیاد با پول زحمت کشی ولخرجی کنی. بعد رفتم دنبال مانتو که بیچاره شدم کل خیابون دو طرف مانتو فروشی بود ولی همه یا خال خالی بودن یا گل گلی  یا کهنه و کثیف. چندتایی هم که خوب بودن سایز من نداشتن همه بزرگ.خیلی طول کشید و خسته شدم و نا امید ولی دقیقا تو آخرین مغازه یه مانتو عالی پیدا کردم. مشکی بلند تا زیر زانو و مدلشم ساده  دو تا جیب بزرگم داره که من خیلی نیاز دارم . با یه کمربند چرم مشکی. بی نهایت توش راحتم ٰچند نفرم تو بیمارستان بهم گفتن که مانتوت خیلی خوشگله و بهت میاد حتی آدرس گرفتن که برن بخرن. .بعدش تو اولین شلوار فروشی که رفتم دوتا شلوار خریدم. با تاکسی رفتم یه تیکه رو تا برم شهر کتاب.زنگ زدم همسر با دوتا از دوستاش بود گفت تو اصلا عجله نکن من هنوز خیلی کار دارم. منم خسته و با دست سنگین داشتم میرفتم شهر کتا ب تو راه یه شال کالباسی براق برای خودم خریدم (رنگ مورد علاقه من که همسر بدش میاد شدید)خب منم حق دارم یه کم. بعدشم رسیدم به اصل کاری وایییی شهر کتاب. اول رفتم تو کتابا اینقد گشتم نمیدونستم کدومو بردارم. خیلی گشتم شاید 45  دقیقه آخرش چشمم خورد به همخونه مریم ریاحی چاپ 58 گفتم خودشه. که واقعا هم عالی بود داستان کاملا باور پذیر و روان . از این عاشقانه های اعصاب خورد کن هم نبود. اینقد که جمعه دستم گرفتم تا صفحه250 نتونستم بذارم زمین کلش 470 بود حدودا که تا شنبه به پایان رسید اونم چون نمیشد بکوب بخونم و کار داشتم. تصمیم گرفتم از این به بعد ماهی یک کتاب واسه خودم بخرم. آها یه دونه از اون لیوان خوشگلا هم واسه خودم خریدم البته انتخاب بین اونا هم خیلی سخت بود .... ولی آخرش یه دونه پیدا کردم که یه طرفش نقاشی یه خانوم و خورشید و طرف دیگش یه آقای سیبیلو و ماه بود و وسطشم یک بیت از حافظ " هواخواه توام جانا و میدانم که میدانی" که الان استاتوس واتس آپمه. یادم رفت بگم تو راهم کلی با گوشی همسر سلفی گرفتیم چقدم عکسامون خوشگل شد. جفتمون خیلی خوب میشدیم. یکیشون که خیلی دوست داشتم گذاشتم پروفایل تلگرام و واتس آپ که بعدا مینویسم به چه دلیل.  از اون روان نویسا هم یه آبی کم رنگ و یه بنفششو خریدم . کاش یه مشکی دیگه هم خریده بودم چون اونو گم کردم ... بالاخره کارای من تموم شد و ساعت 8 رسیدم به همسر که بریم شام بخوریم. و خیلی راحت 350 تومن نابود کردیم رفت پی کارش. وای که چقد مزه داد مونده بود تو گلوم. نمیدونم شماهم به معجزه خرید درمانی اعتقاد دارین یا نه ولی من هروقت حالم گرفته است خرید کردن خیلی حالمو خوب میکنه اصلا همینکه برم تو بازار و بگردم حالمو عوض میکنه چه برسه که واسه خودم خریدم بکنم. با کلی روحیه خوب رفتیم شام حقوقم خوردیم و تا اومدیم راه بیفتیم 10 و نیم شد . نزدیک 12  هم رسیدیم ولی من چون خیلی ذوق داشتم همه خریدامو به همسر نشون دادم و رفتم تو اتاق مانتو شلوارمو با مقتعه پوشیدم و اومدم تو هال. اصلا وقتی منو دید چشماش برق زد اینقد خانوم و خوب شده بودم . گفتم اگه تو بودی عمرا نمیزاشتی من اینو بخرم گفت آره ولی چقد بهت میاد.

۹۴/۰۸/۰۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
خانوم مهندس

نظرات  (۲)

1. "خدایی هرکاری هم بکنی دلت نمیاد با پول زحمت کشی ولخرجی کنی" واقعا همینطوره ولی این مساله در مورد اولین حقوق (حقوق که نه! اولین دریافتی) بیشتر صادقه
2. "همخونه مریم ریاحی" اینجور که شما تعریف کردید باید خواندنی باشه، میذارمش توی علاقه مندی هام :)
3. "یکیشون که خیلی دوست داشتم گذاشتم پروفایل تلگرام و واتس آپ که بعدا مینویسم به چه دلیل" نوشتید حالا یا نه؟!
4. "نمیدونم شماهم به معجزه خرید درمانی اعتقاد دارین" معمولا خانما عاشق خرید کردن هستن
آخرش هم که خوب تموم شد! :)
پاسخ:
مرسی که اینقد با حوصله میخونی :)
سلام همشهری...
عااالی... منم خیلی به معجزه ی خرید درمانی اعتقاد دارم، خیلی حالم رو خوب می کنه.
ممنون از شریک کردن ما تو این تجربه ی زیبا.
پاسخ:
سلام عزیزم
مرسی که بهم سر میزنی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">