دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

آخرین مطالب

61. آزمایشگاه

سه شنبه, ۵ آبان ۱۳۹۴، ۰۶:۴۲ ب.ظ

تازگیا یه مشکل جدید پیدا کردیم با آزمایشگاه. یکی از نیروهای خوبمون رفته شبکه و یه  آقای دیگه از اونجا اومده بیمارستان. آقای نون. ایشون کلا دردسر سازه به من هم هشدارشو دادن. گویا اونجا هم دعواش شده که فرستادنش بیمارستان.حالا از روزی که اومده هرروز یه دستگاه مشکل داره. اون روز پیجم کردن آزمایشگاه و رفتم دیدم الکترودی که 1 میلیون و دویست پولشه و کمتر از یک ماهه عوضش کردیم و باید 2 سال کار کنه شکسته اونم درصورتی که دل و روده دستگاه کاملا بیرونه 0_0 یهش میگم وقتی دیدی مشکل داره باید به من زنگ بزنی نه این که دستگاه باز کنی میفرمایند که من آموزش دیدم این دستگاه باز کنم و تمیز کنم. ولی درواقع نظر کارشناسی من این بود که یا از دستشون افتاده (حتی از فاصله 20 یا 30 سانتی) یا برای تمیز کردنش از یک میله استفاده کردن. حالا ما دوباره براشون گرفتیم چون بیمارستان شدیدا لنگ این آزمایشه..روز تاسوعا هم من رفتم که الکترود جدید براشون راه بندازم. دیروز اتفاقی ساعت 11 گفتم یه سر برم آزمایشگاه ببینم چه خبره بهشونم بگم حق ندارین باز به الکترود دست بزنین. رفتم با یه صحنه ای روبه رو شدم که شاخ درآوردم. دیدم دستگاه سانتریفیوژ باز کرده داره زنگ میزنه تاسیسات بیاد موتورشو باز کنن. دستگاه کار نمیکرده و آقا خودشون تشخیص دادن از موتوره.منم شانسی رفتم اونجا. تاسیسات اومده و حالا هی تو کار ما دخالت میکنه که از موتوره. درصورتی که موتور باز کردیم و امتحان کردیم سالم بود.هرچی میگم از پتانسیومتره بهم گوش نمیده. یه دستگاه خراب دیگه داشتیم که فقط بدنه اش مشکل داشت بهشون میگم بدنه هارو جابه جا کنیم خیلی راحت یه دستگاه سالم داریم. ایشون اصرار که آرمیچر اینو با اون یکی عوض کنیم. مسخره ترین کار ممکن. هی هم برا من میگه این شفتش اینطوریه روتورش اینطوری. میخواستم بگم برو عاموو من خودم صدتا رتور باز کردم و بستم تو آزمایشگاه ماشین تو برو نمونه خونتو بگیر.هی هیچی نگفتم تاسیساتم مسلما به حرف اون مرد گنده بیشتر اهمیت میده تا یه دختر تو دلشونم چقد منو مسخره کردن. هی به تاسیسات گفتم چرا راه ساده رو ول میکنی گفت بذار اینم امتحان کنیم . بماند که جفت موتورا از کار افتاد و اینقد سیمارو چیدن و جابه جا کردن که دیگه نشد مثل اولش ببندن. این وسطا آقای نون گفت من خودم آرمیچر اینو درآوردم گریس زدم بهش . زغالاشم عوض کردم نو گذاشتم 0_0 تو دلم گفتم تو غلط کردی. با اجازه کی اصلا همچین کاری کرده وای چقد از دستش حرص خوردم. تا صبح خوابم نبرد اینقد عصبانی بودم ازش. نمیشه که این هرکاری دوست داره بکنه دستگاه 5 میلیون پولشه. ماهم به شدت بی پول یعنی 4 تا دونه گوشی پزشکی نمیتونیم بگیریم از بس بدهکاریم.

امروز صبح اولین کاری که کردم رفتم دفتر مدیریت مدیر که اصفهان بود. ولی دکتر (رئیس بیمارستان) بود. کلا درجریان خیلی چیزا نیست ولی منم اگه نمیگفتم میمردم. نشستم کامل براش جریان گفتم. گفت این سابقش تو این کارا زیاده چون مهارتم داره فکر میکنه کارش درسته منم گفتم آرقای دکتر مثل این میمونه من برم به یه مریض آمپول بزنم هرچه قدرم ماهر باشم کی کارمو قبول میکنه و مسئولیتشو میپذیره؟ گفت فردا گزارششو بنویس بیا تا با مدیر حرف بزنیم ما بهش تذکر میدیم.

منم کلا دوست ندارم زیرآب کسی بزنم تصمیم گرفتم برم مستقیم بهش بگم. چند بار رفتم نبود ساعت 9 از آزمایشگاه اومدم بیرون دیدم داره میاد سمت آژمایشگاه همونجا وایسادم گفتم آقای نون من چند لحظه با شما کار دارم. گفت بریم تو؟ گفتم نه همینجا.

گفتم ببینید شما هر دستگاهتون کوچک ترین مشکلی داشته باشه باید منو پیج کنید دیروز اصلا منو خبر نکردید من اتفاقی اومدم دیدم موتور سانتریفیوژ باز کردید. یعنی چی؟ در عین ناباوری هر هر میخنده میگه من نمیتونم وقتی مریض رو تخت اورژانسه کاری نکنم(چه ربطی داره) میگم مگه من کجام؟همینجا. نکه حالا درست شده.میگه حالا مگه این بیمارستان همه چیزش درسته و اتوماسیون درستی داره که من سلسله مراتبو رعایت کنم.خدایا این دیگه کیه.

آخرش میخنده و میگه باشه از این به بعد خواستم دستگاه باز کنم شما رو هم صدا میزنم به اتفاق باز کنیم. ..... ولی بازم من سبک شدم حداقل حرفمو زدم. فردا هم به مدیر میگم.

امروز تو اورژانس بودم داشتم یه کاری میکردم همه سر به سرم میذاشتن حتی دکتر اورژانس. گفتم ببینید من امروز صبح یه دور دعوا کردم باز منو عصبانی نکنید بعد یکی از این دخترا برگشته به آقای ق میگه . ببین این که اینقد اخلاقش خوبه بازم عصبانی میشه چه برسه به تو با این اخلاقت. بنده خدا یه نگاه به من کرد گفت ببین چه آدمایی ان. کلی خندیدیم... بعد یکی اومد و به آقای ق گفت رئیس بیا کارت دارم. آقای ق به من گفت ببین چه جوری منو صدا میکنه مثل تو نیست که میای میگی اینو بگیر این کارو کن. رفت و وقتی اومد دوباره یکی اومد و گفت رییس این پرونده رو بگیر. یهو برگشتم گفتم جدی همه میگن رئیس؟ چطور من تاحالا نفهمیده بودم. یعنی منم باید بگم رئیس؟؟؟؟؟

۹۴/۰۸/۰۵ موافقین ۰ مخالفین ۰
خانوم مهندس

نظرات  (۱)

"میخواستم بگم برو عاموو" شیرازی هستید؟! :)
شغلتون جالبه :)
پاسخ:
نه شیرازی نیستم ولی از این جمله خوشم میاد 
عاشق شغلمم مرسی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">