دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

آخرین مطالب

112.چادر

يكشنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۴، ۰۹:۵۹ ق.ظ

چون جمعه از ظهر یهو شروع به برف باریدن کرد بعدش بارون بعدش دوباره برف تا فردا صبحش. شنبه صبح من پیاده رفتم.داشتم از خیابونمون میرفتم یه ذره بالاتر از خونون دیدم ااا خانم الف (مسئول بهداشت)از در خونه اومد بیرون. ما تقریبا هم سنیم و اون 1 ساله میاد سرکار.نمیدونستیم همسایه ایم. دیگه باهم راه افتادیم اومدیم.سرخیابون هرچی وایسادیم تاکسی نیومد. واقعا هر ماشینی هم رد میشد زنجیرچرخ داشت. کف خیابون به قطر 5 سانت یخ و برف بود. پیاده روها که هیچی.ماهم راه افتادیم پیاده بریم درواقع یخ نوردی هم میکردیم. از هر دری حرف زدیم یهو مکالمه رسید به اینجا که

الف: خوش به حالت چادری نیستی

من: آره واقعا

الف: من و خانوم میم (مسئول تغذیه) هی میخوایم کودتا کنیم چادرمونو برداریم نمیشه. تو شوهرت بهت چیزی نمیگه؟

من: نه نمیگه. من از اول که اومدم اینجا نپوشیدم که دیگه کسی نگه بپوش

الف: (با یه حسرت) خوش به حالت منم خیلی مقاومت کردم و دیر چادری شدم.

چرا شهرهای کوچیک اینجوریه؟ الان تقریبا 99 درصد زنای اینجا چادرین. و مثل بقیه شهرا معلومه که 95 درصدشون دلشون نمیخواد چادری باشن. از لباس پوشیدن و آرایش کردن و مدل موهاشون معلومه. دیگه انگار عادت کردن چطوری هم اونجوری که دوست دارن باشن هم چادر داشته باشن. این باعث میشه آدمایی که واقعا محجبه ان و با عشق چادر انتخاب کردن به چشم نیان. حرمت چادر بیاد پایین. و همین آدما از کوچکترین فرصتی استفاده کنند واسه نشون دادن خودشون.مثلا همراه بیمارا که من دارم به چشم میبینم. رسما با بلوز و شلوار تو بیمارستان هستن. اونم آدمایی که چادرین با عقل جور درنمیاد. هرکسی باید خودش باشه.اگه محجبه است محجبه باشه. اگه دلش نمیخواد نباید به حجاب بی حرمتی کنه. نمونش خواهرشوهر بزرگه چادریه ولی فقط اینجا . هروقت میره اصفهان یا الان تو دانشگاه. یا هروقت میریم پارک یا بیرون چادری نیست. ولی کوچیکه زرنگه یعنی مال یه نسل باجراته. زیر بار نرفته و نمیره. یه موقع هایی مثلا شب قدر که میریم مسجد چادر سرش میکنه مامانش هی میگه وای چه بهت میاد چه ناز شدی . میگه مامان من خر نمیشم اینقد نگو. واقعا این 70 ها آدمای با عرضه و زرنگی ان. حالا داره کم کم این اوضاع بهتر میشه. ولی زوری نمیشه مردم چادری کرد چرا خانواده ها نمیفهمن؟

یاد حرف اون خانومه میفتم موقع گزینش. ازم پرسید دوست داری چادری بشی؟ گفتم نه.

بعدا نوشت: امروز رئیس دیدم خیلی جدی میگه اینقد یادم بود بهت بگم برو تو سایت تامین اجتماعی استخدام گذاشته :) خیلی مهربونه.

البته من دیشب دیدم رشته ما فقط 3 نفر تو کل کشور میخواست :/ یه مرد بیرجند. یه مرد یا زن رشت. یه مرد یا زن مسجد سلیمان :/

در عوض بهیار و کمک بهیار 119 تا 120 تا 130 تا هرجا که فکرشو بکنی :) حالا هی ما رفتیم الکی درس خوندیم یه دوره بهیاری میدیدم استخدام میشدیم چه حقوق و مزایایی هم داشتیم .البته من ناشکری نمیکنم حداقل سرکارم.

۹۴/۱۰/۱۳ موافقین ۰ مخالفین ۰
خانوم مهندس

نظرات  (۲)

۱۳ دی ۹۴ ، ۱۰:۱۱ مــــــــ. یــ.مــ
:-(
واقعا درسته 
بعضیا چادرشونو مثل شنل میدونن:-/
پاسخ:
خیلی باحال گفتی شنل :))
"خوش به حالت چادری نیستی" 
با دیدن این جمله تعجب کردم ولی وقتی در مورد شهر و افراد ساکن درش و طرز تفکرشون توضیح دادین، تعجبم برطرف شد
با نظرتون در مورد حرمت نگه داشتن چادر شدیدا موافقم :)
البته دهه هفتادی ها همه اونجوری که گفتید نیستن
در جواب خانم گزینشگر فقط گفتید نه؟! نپرسید چرا؟!یا شما توضیحی ندادید دیگه؟
حیف شد! بیرجند به شهر پدری شما نزدیک تر بود :)
پاسخ:
دهه هفتادی ها شاید همه خیلی با جرات نباشن ولی از 60 ها رک ترن.
گفتم نه اگه چادر سرم کنم همین مقنعه هم از سرم میوفته بلد نیستم جمع کنم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">