دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

آخرین مطالب

127. اولین روز کاری

يكشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ۰۱:۰۴ ب.ظ

امروز صبح چندتا جعبه شیرینی و خرما(سفارش خانوم شهردار) همرام بود همسر کمکم اومد گفتم تو برو بالا در اتاقم تا من کلیدمو بگیرم و بیام. چون تو اتاق من نوار مغزم میگیرن من کلید دادم به سوپروایزر. حالا هرچی میگشتن کلید من نبود تو تمام کشو ها و کمد ها. کسی هم که من کلید دادم بهش امروز نبود بهشم زنگ نمیزدن میگفتن الان زوده. منم دیدم نمیشه به همسر گفتم اونا رو بیار پایین . شیرینی ها رو بردم تو اتاق خانوم شهردار اینا. سفارشاشونو و شیرینی شونو دادم و بقیه هم گذاشتم اونجا. همینجوری آواره بودم. با کیف و پالتو اول رفتم تو بخش هایی که تو نبودم بهم زنگ زده بودن مشکلاتشونو حل کردم. بعد زنگ زدیم به اون کسی که کلید دادم بهش. آقا گذاشته تو کمد خودشو درشو قفل کرده. حالا من موندم و حوضم ..

تاسیسات اومد با یه عالمه کلید در اتاقمو باز کرد کلیدم داد بهم گفت فردا بهش بدم. ولی 12 تا کلید کمدم نیست و من هیچ ابزاری ندارم امروز.تو همین مدت آوارگیم رئیس دیدم گفت بیا اورژانس کارت دارم. وقتی رفتم تو اتاقش بود یه برگه داد بهم همینجوری میخوندمش ولی چیزی نمیفهمیدم بعد گفت فقط در حد یه تشکر و این حرفا بعد دیدم ااااا تشویقیه . من تشویقی گرفتم  دستش درد نکنه. اصلا فکرشو نمیکردم. روزم شلوغ بود ولی بدون استرس بیشتر کارای اداری عقب افتاده بود. یه جعبه شیرینی هم واسه اتاق امور مالی گرفتم که همش اونجام و کارپردازمون منو کشته بود که سوغاتی بیار. دفعه قبلم خیلی گفت چرا نیاوردی دیگه منم گرفتم براشون. یکی هم تو اتاقمه که از بخشای کناریم ظرف گرفتم و بهشون دادم (حق همسایگی دیگه) بقیشم تو اتاقمه اگه کسی اومد پیشم. موهامو روشن رنگ کردم حالا اینقد مقنعه مو سفت گرفتم خجالت میکشم. قبلا خیلی عین خیالم نبود اگه یه کمم موهام معلوم بود ولی از صبح همش دستم به مقنعمه ولی هرکی منو میبینه میگه چقد موهات قشنگ شده مبارکه میخوام سرمو بکوبم به دیوار نمیدونم چطوری معلوم میشه... کاش هد زده بودم.

خبر خوب خواهرشوهر کوچیکه تربیت بدنی روزانه شهرکرد قبول شده و سه شنبه میره.خیلی خوشحاله آخه رتبش خیلی خوب نشد ولی امتحان عملیشو عالی داده بود و اصلا فکر نمیکرد روزانه قبول بشه. خداروشکر.

۹۴/۱۱/۱۱ موافقین ۱ مخالفین ۰
خانوم مهندس

نظرات  (۵)

یعنی بعضی اوقات آرزو می کنم تو اداره برقا بره سیستما خاموش شه تا اخر وقت ^___^
آی حال میدددددددددده
پاسخ:
خخخخخ اینجا که هیچوقت این اتفاق نمیفته چون بیمارستانه
ملت کلا مفت خورد
منم هر وقت میرفتم کاشون همه شیرینی وگلاب و اینا
ولی خودشون که میفتن دریغا...
پاسخ:
خخخخخخخخخخخ
عزیزم به به خیلی خوشخالم عروسی خوش گذشته ... ایشالا خوشبخت بشن ... تشویقی مبارک باشه :*
پاسخ:
ممنون خانومی
تشویقی!  منم ماه دسامبر تشویقی گرفتم که پول بود.چاله ها مو باهاش پر کردم.
پاسخ:
کاش به منم پول میدادن :)
1. مگه یه دونه کلید فقط بوده؟! زاپاس واسه خودتون بزنید، ی وقت دیدید گم شد یا توی جیب مانتوی دیگه تون جاموند یا ...
2. آفرین ب خانم مهندس نمونه
3. اگه خودتون ازدواج کرده بودید پس چکار میکردید (شیرینی دادن رو میگم)؟!
4. تبریک ب خواهرشوهر کوچیکه که معلومه شما بیشتر تر هم دوستش دارید! :)
پاسخ:
1, اره یه کلید بود البته الان شد دوتا چون تاسیسات یکی پیدا گرد.
2.ممنون
3.آخه همه سوغاتی میخواستن دیگه یه دفعش کردم
4.آره واقعا همه عاشقشن بس که خوبه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">