143. هوا عالی شده
يكشنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۴، ۰۱:۱۴ ب.ظ
چندوقته هوا خوب شده. صبحا البته یه کم سوز داره ولی هوا تقریبا عالی شده. دیگه همسر منو نمیرسونه گناه داره صبح زود الکی منو میبره یه دوساعتی باید بیکار بشینه تا بازار شلوغ شه تا شبم که سرکاره. حالا که خیالش از من راحته یک ساعتی بیشتر میخوابه. من همیشه سر خیابون منتظر تاکسی میشم تنها بدیش اینه که تقریبا اکثر همکارا از اونجا رد میشن و هر دفعه یکی وایمیسته منو برسونه خب من هم دوست ندارم مزاحم کسی بشم هم اینه روم نمیشه. نه هم نمیشه گفت زشته. این شده یود واسه من عذاب خدایا امروز زود تاکسی بیاد.یکی از این همکارا مسئول بخش سی سی یو که خیلی هم خانوم خوبیه و همیشه باهمسرشون میان و چند بار منو سوار کردن من واقعا معذبم. بعدش تصمیم گرفتم حالا که هوا اینقد خوبه 5 دقیقه زودتر راه بیفتم و پیاده برم سرکار یه روز هندزفری گذاشتم و رفتم چقد بهم مزه داد واقعا عالی بود. دیگه تمام دل خوشی من شده این پیاده روی صبحگاهی با موزیک. حالا از اون روز هی یه طوری میشد که من نمیتونستم پیاده برم یه روز خواب موندم. یه روز همسر کارداشت منم برد. یه روز از تو خیابونمون میرفتم بالا دیدم همون خانوم همکار و آقاشون منو دیدن که میرم وایسادن منتظرم (من گریه و خجالت)
امروز صبح دیگه گفتم نمیذارم کسی خرابش کنه. از خیابون اصلی نرفتم از خیابون موازی پایینش رفتم. معمولا چون شلوغه از اونجا نمیرم ولی خیلی خوب بود چون تمام مغازه ها بسته بودن.بالاخره موفق شدم.
دیگه منم و پیاده روی صبگاهی و هندزفری :)
امروز صبح دیگه گفتم نمیذارم کسی خرابش کنه. از خیابون اصلی نرفتم از خیابون موازی پایینش رفتم. معمولا چون شلوغه از اونجا نمیرم ولی خیلی خوب بود چون تمام مغازه ها بسته بودن.بالاخره موفق شدم.
دیگه منم و پیاده روی صبگاهی و هندزفری :)
۹۴/۱۲/۰۹
اما تنبلی نمیزاره >_<