دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

آخرین مطالب

145. تشکر

چهارشنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۴، ۰۷:۵۴ ق.ظ

دقت کردین بعضیا تشکر کردن بلد نیستند. فکر میکنند اینجوری مهم تر نشون داده میشن یا واقعا نمیدونم چی پیش خودشون فکر میکنن ولی همیشه از همه چی یه ایرادی در میارن و کلا یه بهونه برای تشکر نکردن دارن. برعکس همون کاری که براشون کردی میزنن تو سرت. خانواده همسر هم دقیقا همینن تشکر کردن بلد نیستند. تو هزارو یک مورد این قضیه رو به چشم دیدم و دلم برای اون بنده خدایی که میخواسته بهشون خوبی کنه سوخته.

پنج شنبه شب من خانواده همسر دعوت کرده بودم چون دوتا خواهرشوهرا هم اومده بودن. واسه غذا که داشتیم تصمیم میگرفتیم همسر گفت تو برنج درست کن من کباب میگیریم. گفتم نه یه چیزی درست میکنم. ناراحت شد گفت خیلی وقته میخوام اینکارو کنم پول نداشتم حالا بذار اینکارو کنم. منم از خدا خواسته حوصله غذا درست کردن نداشتم. خداروشکر خیلی خوش گذشت و مهمونی خوب بود. دیشب ما رفتیم یه سر بهشون بزنیم. خدایا مارو کشتن که این چه کاری بود کردین  چرا گرفتین. مادرشوهر گفت من که دوست نداشتم میخواستیم بیایم دستپخت زنتو بخوریم.(حالا خوبه تو این دو سال و نه ماه اولین بار بود) 100 هزار تومن دادید کباب گرفتید.

جالبه من اصلا یادم نبود از همسر بپرسم اونشب چقد داد واسه غذا ولی اونا نشسته بودن حساب کرده بودن و فهمیدم خیلی هم دقیق حساب کرده بودن. بعدم دوباره غر غر که چرا از فلانی گرفتین گرون میده خوب نیست باید از فلان جا میگرفتین. کلا شاخام داشت میزد بیرون حالا یه بار بود دیگه هرچقدرم بد بود به خوبی خودتون ببخشید این حرفا چیه دیگه. سر یه بحث دیگه تازه مادرشوهر تمام تلاششو کرد من و همسر بندازه دعوا خخخخ من که به روی خودم نیاوردم. دم درم میگه من هرچی میگم شوخیه ها شوخی شوخی جدی میگم ها ها ها ها....

من امسال دلم میخواست بمونم پیش خانواده شوهر یا حداقل سال تحویل بمونم (به قول همکارم آدم یه موقع هایی جوگیر میشه)حالا خداروشکر یه دل شدم و با سر میخوام برم خونه خودمون.

 

۹۴/۱۲/۱۲ موافقین ۱ مخالفین ۰
خانوم مهندس

نظرات  (۳)

ای بابااااا
بی انصافیه واقعا. همین که شما کارمندین و دعوتشون کردین کلاشونم باید بندازن به اسمون!
ادم عروس کارمند بگیره ! خونشم مهمونی بره!!! تازشم اینقده غر بزنه!!!!
خداوکیلی عروس خوبیین ان شالله همیشه خوب باشید
من که فکر نکنم اینقده خوب باشم.
از الان دارم به همسری روضه می خونم که تا یه سال از هیچ گونه مهمونی دادن خبری نیسد!
چن وقت پیش گفدم به مادرشوهرم که میخام کارگر بگیرم گفدن دلت میاد!!!!
اخه بنده خدا خودشون یه ذره وسواس دارن.
منم گفدم بله خوبم دلم میاد^__^ وقتی خونه نیسدم و سرکارم تو خونم استراحت می خوام و این که اون یه ساعتی که پیش شوهرمم خوش باشیم. این برام مهمه:)
خیلی زبون دارازی کردم هوم؟

**خیلی کار خوبی می کنین میرین شهر خودتون.
بعضی وقتا بدجور ادم برا قوم شوشو جوگیر میشه ها:)
منم تجربشو داشدم:))


پاسخ:
من واقعا دوست دارم مهمونی بدم ولی همیشه با یه همچین رفتاری مواجه میشم متاسفانه
اتفاقا خیلی هم کار خوبی میکنی بیشتر قدرتو میدونن تا همه کارهارو خودت بکنی.
خخخخ دقیقا جوگیرشدنه بعدا میفهمی هرچیزی لیاقت میخواد که ندارن :)
واقعا آدم چی بگه از دست این خانواده شوهر که هر 5 انگشتتم عسل بزنی بکنی تو دهنشون گاز میگیرن والا به خداااا ... خودتو ناراحت نکن ... عزیزمممم
پاسخ:
اوهوممم آخرش خانواده شوهرن
سلام گلم خانواده شوهر منم خیلی قدر نشناسن و من وافعا نا امید ازشون و همین باعث شده هیچ وقت دلم نخواد کاری واسشون بکنم .بعله همچین عروسی هستم منننننن .و خدا رو شکر مادر شوهر من در صمیمی ترین حالت رابطه هم دعوتش کنیم خونمون نمیاد کلا یه جور خاصی 
پاسخ:
خخخخخخ بیخیالی بهترین کاره عزیزمم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">