دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

آخرین مطالب

146. متر

جمعه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۴، ۱۰:۵۶ ب.ظ

قراره دانشگاه بهمون یه دستگاه اکسیژن ساز مرکزی بده.ولی خیلی تاکید کرده که اگه پیگیری هاشو انجام ندید میدش به یه بیمارستان دیگه.اول کارو سپردن به مهندس ساختمان بیمارستان برای تعیین محلش و اگه ما محل نداریم بسازیم. اوشون کلا معروفه به اینکه همه کارهارو میپیچونه. همزمان کارو به منم سپردن من یه نقشه ایده آل از شرکت گرفتم یه اتاق به ابعاد 6در 7. ما دوتا فضا داشتیم که دقیقا این ابعاد نبودن ولی نزدیک بودن. از ما خواستن که نقشه این اتاق هارو براشون بکشیم و بفرستیم. من زنگ زدم به مهندس ساختمان گفتم دوتا جا داریم حدود 5 در 7 نقششو میخوایم. گفت خانوم مهندس من که دیگه نیستم تا شنبه خودت یه مربع 0_0 5*7 بکش بفرست براشون.

گفتم یعنی چی؟ اونا میخوان بدونن دور و برش چیه؟ خلاصه از ما انکار از ایشون اصرار که یه مربع 5*7 بکش و بفرست. منم دیدم خیلی پررو حالشو گرفتم گفتم مستطیل 5*7 نه مربع!

مدیر گفت برو یه کروکی بکش و برامون بیار.منم رفتم دنبال متر. اول از تاسیسات خواستم گفتن مترمون گیر داره و خراب میشه. یادم اومد تو رادیولوژی متر دیدم رفتم ازشون گرفتم و رفتم زیرزمین. حالا چه جاهایی بین سرد خونه و رختشورخانه.دومی هم کنار آشپزخونه و سلف بود. چندتا اتاق بود که نمیدونستم کدومه. اولی که خالی بود دومی بی هوا باز کردم دیدم آقای خ اونجاست...یه ببخشید گفتم و سریع رفتم.

اومدم اندازه بگیرم همینجوری مترو باز میکردم بعد همش اومد بیرون 0_0 دیگه هم سرجاش نمیرفت.. کلی حرصم گرفت. متر فقط تا 3 متر داشت. اول که کلی حرص خراب شدنشو خوردم. بعد دیدم من چقد خنگم خب سرامیکارو میشمردم.... با شمردن اندازه هامو گرفتم و یادداشت کردم.نقشه رو کشیدم اتفاقا خیلی هم قشنگ شد. به هرکی هم نشون دادم فهمید کجاست دادم به مدیر انقد ذوق کرد.

یاد آرزوهای برباد رفته ام افتاد کل پیش دانشگاهی به عشق معماری دانشگاه هنر اصفهان درس میخوندم. اولین بار که بر اساس رتبه های قلم چی انتخاب رشته کرده بودم. اولین رشته ام معماری دانشگاه هنر اصفهان بود و من عاشقش شده بودم. ولی خب متاسفانه قبول نشدم  دوستم که رتبش از من بالاتر بود قبول شد به خاطر زیر مجموعه ها بود فکر کنم. ترم یک یه درس داشتیم نقشه کشی 1 واحد. همه ازش مینالیدن حتی افتاده داشتیم ولی من کل ترم با همه عشقم میرفتم آخرشم بالاترین نمره شدم.هییی روزگار.

خلاصه پنج شنبه صبح تاسیسات دیدم و گفتم من این متر خراب کردم(خدایی هم خیلی براش ناراحت بودم) گفتن ما اینو میبریم ولی درست نمیشه باید بری بخری. گفتم طوری نیست فقط بهم بگین چی شد. فوقش میرم میخرم دیگه.

خداروشکر درستش کردن دستشون درد نکنه من که هرکاری کردم پیچشم نتونستم باز کنم ببینم توش چه خبره ولی دمشون گرم از اولشم بهتر شد منم سریع رفتم پسش دادم تا دوباره خراب نشده. جالب اینه تاسیسات میگه من میدونستم اینجوری میشه متر خودمونو ندادم بهت 0_0

اینقد خراب کاری میکنم یعنی؟ چند وقت پیش از واحد کپی اومدم بیرون درو که بستم حس کردم یه چیزی پرت شد یه فنر بود دستگیره در هم تو دست من بود .... بنده خدا آقا مسئولش تا چند لحظه فقط منو نگاه میکرد گفت صدای چی بود؟ دستگیره رو نشونش دادم باورش نمیشد. هنوز که هنوزه درست نشده من هر دفعه میرم کلی خجالت میکشم ولی مسئواش میگه خدا خیرت بده دیگه همه از پنجره کاغذاشونو میدن همه نمیان تو فقط خودم از داخل میتونم درو باز کنم.(میدونم الکی میگه )

۹۴/۱۲/۱۴ موافقین ۰ مخالفین ۰
خانوم مهندس

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">