دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

آخرین مطالب

167. آفتاب

چهارشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۵۳ ق.ظ

دیروز رفتیم اصفهان واقعا افسرده شدم چون همه امکانات مال اوناست حتی آفتاب خدا! ما همچنان چسبیدیم به بخاری و میلرزیم اونا تو آفتاب راه میرن و کیف میکنن. کار من خیلی زود تموم شد ولی همسر هنوز خیلی کار داشت در نتیجه من پیاده به سمتش رفتم اینقد آفتابش خوب بود که سرماخوردگیم خوب شد کامل.بازم خیلی وقت داشتم یه سری وسایلم واسه کارم میخواستم مثل کابل و سیم و فیوز و اینجور چیزا ولی کارپردازمون چون یه سر داره و هزار سودا وقت نمیکرد برام بگیره یا بگرده همونو که من میخوام برام بگیره.رفتم تو خیابون طالقانی که کلا لوازم الکترونیکیه دو دور خیابون رفتم و برگشتم تا چیزایی که میخوامو پیدا کردم بیشتر وقتمم یه فیوز فسقلی گرفت آخرش زنگ زدم به یکی از مهندسایی که واسه تعمیر اومده بود بیمارستان و ازش پرسیدم اون راهنمایی ام کرد و گرفتم حالا نمیدونم جواب بده یا نه. یه شلوار گرفتم و دادم برام کوتاه کردن. رفتم تو یه خیابون که کلا تجهیزات پزشکی بود کلی گشت و گذار کرده و اطلاعات مفیدی بدست آوردم.

آخرشم رفتم پیش همسر توضیح دادم که چیکارا کردم فقط گفت دروغ میگی؟ مگه میشه؟ آخر شب تو جاده یخ کردم دوباره سرماخوردگیم بازگشت (آیکون زار زار گریه)

یه چیزی مونده رو دلم از دست مهندس عمران بیمارستان اگه نگم میمیرم. کلا آدم بپیچونیه از زیر همه کارا در میره چندوقت پیش که باید یه نقشه میکشیدیم واسه یه جا میفرستادیم کلا پیچوند و انداخت گردن من. منم ساده ترین حالت ممکن عین یه کروکی کشیدم و فرستادم. اون روز اومده میگه بده ببینم چی فرستادی؟ وقتی دید اول که کلی کف کرد  بعد خیلی با حیرت گفت با خط کش کشیدی؟ 0ـ0 من بودم همینجوری میکشیدم .

یعنی نمیتونستم حرف بزنم. این دیگه کیه خدایا. تا وقتی بره چندبار پرسید واقعا اینو خودت کشیدی :/

جالبه آقا فکر کرده اینجا خونه باباشه دقیقا تو همون فضا برداشته دیوار کشیده اون روز به مدیر بیمارستان گفتم چیکار کنیم؟ گفت هیچی خرابش میکنیم مگه از ما اجازه گرفته؟

۹۵/۰۱/۱۸ موافقین ۰ مخالفین ۰
خانوم مهندس

نظرات  (۲)

امروز شهرما کمی افتابی شده. تو خونه خودمونم که هی می لرزیم می چپیم تو یه اتاق:)
شما خیلی خوبیدها یادمه اونروز تعریف کردین کروکی کشیدین. خودمو گذاشدم جای شما دیدم اصن حاضر به انجام چنین کاری نیسدم:((
حالا تعریف می کرده یا مثلا داشته تنبلی خودشو ماست مالی می کرده؟؟
پاسخ:
 نه کاملا تعجب کرده بود. مطمئنم همینم خودش نمیتونست انجام بده خخخ
:)
پاسخ:
:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">