دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

آخرین مطالب

182. خانوم مهندس وحشی

چهارشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۳۴ ب.ظ
امروز به دلایلی خانومانه به شدت خوی وحشی گریمون خودنمایی میکنه. صبح رفتم واحد کپی اون آقای همیشگی نبود که همیشه خیلی خوب با آدم رفتار میکنه. یه دختر خنگ بود که از صفحه اول فاکتورام کپی نمیگرفت و میگفت باید منگنه شو باز کنم دستگامون خط میفته 0ـ0 صبر کردم تا یه آقایی اومده (داداش قبلی) میگه طوری نیس حالا اینو بزن. کشتن من . منم بی اعصاب. ظهر اومدن تو بهبود کیفیت میخواسته از وسطای یه جزوه که فنر کپی بگیره میگه اگه فنرشو دربیاریم دیگه قابل استفاده نیست باید دوباره فنرش کنیم 0ـ0 بهم ربطی نداشت ولی چون منتظر یه جرقه بودم گفتم پس تو دانشگاه ما چیکار میکردیم؟ گفت شما نمیخواستید پول بدید. گفتم زیراکسی برامون درمیاورد دوباره هم میزد سر جاش. با تعجب میگه زیراکسی؟ میگم آره. میگه خب شما بشین واسه من دربیار. منم گفتم وظیفه من نیست فنر دربیارم. اونم گفت وظیفه منم نیست که فنر دربیارم بعد عین بچه ها قهر کرد رفت . حقشه. دلم خنک شد. فقط بنده خدا همکارزم موند و حوضش.
چند بار برام پیش اومده تو یه مقوله هیچوقت مشکلی نداشتیم بعد یهو چند روز پشت سرهم همشون دچار مشکل میشن. مثلا من تا دو یا 3 ماه اول اصلا کاری تو بخش نوزادان نداشتم و مشکلی هم نبود بعد یهو یک هفته کمپلت اونجا بودم هر دقیقه یه چیزی. حالا هم بعد نه ماه تشک مواجامون اینطوری شدن. شخصا تا الان دست به هیچ کدومشون نزده بودم ولی دو روزه کف اتاقم فقط تشک مواج پهنه اونم از بخش های مختلف. امروز ظهر وقتی کف اتاق نشسته بودم یکی از این دخترای کارآموزی بهیاری با یه فشار سنج اومد تو و گفت این خیلی سفته. منم بی حوصله گفتم یعنی چی که سفته؟ نزدیک بود گریه کنه گفت ناخنام شکست دیگه. تازه سرمو بلند کردم دلم سوخت دیدمش. گفتم برو برات میارم. بیچاره راست میگفت کلا مسیر پیچش مسدود بود. چطوری فشار گرفته بود از صبح. بردم براش رو دوستش امتحان کرد بعد چشماش برق زد گفت عالی شد. چقد من بدم :(
امروز به مناسبت روز مرد واسه اولین بار میخوام نون خامه ای درست کنم. باشد که موفق باشیم با این اعصاب داغون. هوام هم سرددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددد و مزخرف.
۹۵/۰۲/۰۱ موافقین ۱ مخالفین ۰
خانوم مهندس

نظرات  (۲)

:) :) از اون تیکه که دلت برا اون کاراموزه سوخت خوشم اومد P-:
پاسخ:
همینجوری چونش داشت میلرزید , ولش میکردی گریه میکرد.
:|
راستی قرار بود عکس هدیه روز مرد رو هم بذارید! (گذاشتید! الان رفتم اول مطلب آخری تون رو ی دید زدم عکسا رو دیدم)
پاسخ:
بله ادکلن خریدم براش خیلی هم خوشش اومدو بهش احتیاج داشت.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">