دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

آخرین مطالب

183. روز مرد

پنجشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۰۴ ب.ظ

دیروز کلا در تلاش بودم واسه پختن نون خامه ای راستش خیلی پروژه موفقیت آمیزی نبود. در نهایت ساعت 9 که نزدیک به اومدن همسری بود لباس خوشگل پوشیدم آرایش کردم و نتیجه زحماتم شد این و این البته همینطور که میبینید خیلی شبیه نون خامه ای نشد مزشم بد نبود :/ صبر کردم تا همسری اومد دیدم اوه اوه بی اعصابه وحشتناک!!!!!! خیلی نزد تو ذوقم از شیرینی خوشش نیومد ولی ادکلنشو خیلی دوست داشت.

بعد گفت ظهر که رفته سالن فوتبال با یکی دعواش شده (سر اینکه روش خطا کرده) گفت اگه نگرفته بودنم کشته بودمش. گفت هرچی از دهنم دراومده بهش گفتم. با شناختی که ازش دارم میدونم آبرو واسه خودشو و خانوادش نذاشته. اونم به کسی که دوستشه و سه ساله تو یه پاساژ مغازه دارن. و هرروز چشم تو چشم. خودشم گفت خیلی زشت شد خیلی بد شد. پسرای خانوم شهردار(همکار من) اونجا بودن و شوهر یکی دیگه از همکارام و بقیشو ولش کن.

یه آبروریزی کامل بوده. آخه سر یه خطا تو فوتبال اینقد آدم عصبانی میشه؟ اون هفته سر فوتبال استقلال و پرسپولیس 90 دقیقه کامل بدترین فحشهای عالم داشت داد میزد باز خداروشکر بردن وگرنه خودشو میکشت. برام که گفت وا رفتم هیچ نظری ندادم سرزنشش نکرد نگفتم کارت اشتباه بوده فقط سعی کردم قیافم خیلی بهم نریزه. گفت دیگه نمیرم فوتبال گفتم آره نرو بهتر.  چیکار میتونستم بکنم؟ چی میتونم بگم. این شوهر منه واقعیت همینه عوضم نمیشه. کاریشم نمیتونم بکنم.

هرکسی باید تو جامعه با افتخار سرشو بالا بگیره بگه این همسر منه. منم اگه یه کار اشتباه بکنم همسر ازم میخواد درست بشم تا روش بشه بگه این زنه منه. ولی اگه من یه همچین چیزی ازش بخوام باید فقط غرولند بشنوم.

دیشب شاممون حاضر بود ولی چون شیرینی خوردیم و چایی و همسر اعصاب نداشت نخوردیم. رفتیم خونه مامانش اینا با جعبه شیرینی که همسر گرفته بود. تا رفتیم مامانش گفت شام خوردین گفتیم نه آماده بود میل نداشتیم گفتیم بعدش میریم میخوریم. به نظر شما درک این جمله سخته؟

20 بار این جمله رو شنیدم که مادرشوهر به همسر میگفت: وای آخه تو شام نخوردی. چجوری شام نخوردی اومدی؟ شام برات بیارم. گشنت نیست شام نخوردی. شام بذارم برات ببری؟ 0_0 ....... جالبه اونجا هم چایی و شیرینی خوردیم که همسر راحت 5 تا شیرینی خامه ای خورد و مامانش اصرار که میوه بخور روش 0_0 میگه نه دلم درد میگیره اونم اصرار اصرار اصرار که خیار یا کیوی بخور روش. قبل از مراسم دادن هدیه به پدرشوهر برادر شوهر خیلی شیک رفت خوابید. ماهم هدیه هارو دادیم و اومدیم بریم. داشتیم سوار ماشین میشدیم مادرشوهر با یه خیار پوست کنده اومده دم در داده به همسر اینو بخور حداقل تو که شام نخوردی.

من دیگه نظری ندارم.

چون خامه هام اضافه اومده و پروژه نون خامه ای با شکست مواجه شد میخوام عصری رولت درست کنم ببینم اون چی میشه.

دلم واسه خانوادم و زندگی آرومم تنگ شده. تصور من از مرد زندگی یکی بود مثل بابام محکم و استوار و از همه مهمتر با شخصیت. روزت مبارک بابای خوبم دلم برات تنگ شده. (گریه)

۹۵/۰۲/۰۲ موافقین ۰ مخالفین ۰
خانوم مهندس

نظرات  (۷)

سلام 
مزش که نمیتونیم نظر بدیم ولی چه خانم مهندس با سلیقه ای :) خیلی اخلاقتون دوست دارم با وجود رفتارای خوانواده همسر و اون دعوا برای بازی . باز هممممم برای زندگیت وقت میزاری خیلی خوبه عالیه ... 
پاسخ:
سلام مرسی عزیزم.
راستش از یه جایی به بعد وقتی بفهمی کارای تو چیزی رو عوض نمیکنه و فقط خودتو داغون میکنه و باعث میشه بقیه بدتر از اون چیزی که هستن بشن تصمیم میگیری تو دلت تحمل کنی و لبخند بزنی.
عیدت مبارک.
عیبی نداره؛ تو خوب زندگی کن؛ عمرمون میگذره...
پاسخ:
عید توام مبارک
بله نمیشه کاریش کرد
1. میخواستم بگم عکستون افتاده روی کادو! ولی قیافه ش مردونه بود .... فهمیدم عکس خود کارتن کادوئه :))
2. نون خامه ای هاتون بجای توش روش خامه داره؟!
3. در مورد فوتبال و ... :    :|
4. داشتم تصور میکردم اون صحنه ای رو که مادرشوهرتون با خیار پوست کنده اومدن دمه در :)
حداقلش این بود که دوقاچش میکردن و میدادن دست شما و میگفتن باهم بخورین
5. پروژه رولت با موفقیت انجام بشه صلوات :))
6. 
پاسخ:
1. وای از این به بعد به این نکته هم دقت کنم عکسم لو نره
2.نه چون توش خیلی خالی نشد و خامش کم شد روشم زدم حداقل قیافش یه ذره خوب بشه.
3. :|
4. دقیقا دوتیکه بود ولی جفتشو دادن دست پسرشون نه کسی که بهش شام نداده بخوره .
5.پروژه در نطفه خفه شد :)
مسلما تجربه شما خیلی بیشتر از منه ولی ماها خیلی خوب بلدیم فقط بقیه رو نصیحت کنیم!
پس:
نباید همسرتون رو با پدرتون مقایسه کنید همونطور که من نباید انتظار داشته باشم که همسر آینده م ویژگی های خوب مادرم رو داشته باشه؛
اول اینکه کلا زمونه عوض شده و از دو نسل مختلف هستن، دوم اینکه هرکسی اخلاق و ویژگی های خاص خودش رو داره، شاید با گذشت زمان و پدر شدن و چند تا پیراهن بیشتر پاره کردن رفتارشون تغییرات محسوسی کنه، سوم هم اینکه کلا پدر و مادرای خوب برای بچه هاشون یه چیز دیگه هستن و همیشه توی ذهن بچه ها مرد و زن ایده آل پدر و مادر هستند
این مطلب با مطلب "شب آرزوها" بهم نمیخورد! یاد اون دوران بیوفتید و زندگی تون رو عاشقانه تر کنید...عکس های دونفره پروفایلتون رو هم تند تند بروز کنید واسه کوری چشم حسودا :))
پاسخ:
درسته که نباید مقایسه کرد ولی رفتار همسر من اشتباه و من تو دوران عشق عاشقی با اینکه این رفتار اشتباه میدیدم و خیلی  چیزای دیگه ولی برای خودم توجیه میکردم و چشمامو میبستم پس دوستی قبل ازدواج هم اگه با عقل نباشه به هیچ دردی نمیخوره. نمیخوام کاری کنه که دوسش نداشته باشم نمیخوام همه چی خراب بشه رو سرم هنوزم مثل روزای اول دوسش دارم.
عزیزممممم. خب حداقل رولت خوب در بیاد ایشالا.من که حوصله ور رفتن با خامه رو اصلا ندارم. شاد باشید و خوشبخت
پاسخ:
مرسی عزیزمولی تنبلی نذاشت رولت درست گنم :)
وای هردومون یه تجربه مشابهی داشتیم:(
جشن ماهم یه جورایی خراب شد و هیچی شام نخوردیم نه از سیر بودن از روی ناراحتی!
چه معنی میده هی بگن گشنشه پسرشون؟ چقدر از این لوس بازی مادرشوهر و پسراشون بدم میاد به خدا!
من که زبون درازم اگر بودم جواب می دادم:|
پاسخ:
امیدوارم اوضاعتون اوکی شده باشه
مامانش فکر میکنه من یه مادر فولاد زره ام که کمر بستم به کشتن پسرش.
وقتی نمیفهمه من دیگه خودمو خسته نمیکنم.
۱۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۵۴ مردی بنام شقایق ...
خخخخخخخخخخ

خو چرا شام درست نمیکنین تو خونه؟!!! :))))

این چه وضشه!
پاسخ:
بگو چرا یه کلمه نمیتونی دروغ بگی ما شام خوردیم و اومدیم والا !

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">