دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

آخرین مطالب

202. زعفرون

شنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۳۰ ب.ظ

امروز مامانم رفت. ظهر که اومدم خونه نبود :( دلگیر شد خونمون.بعد یک هفته بدو بدو واسه کارای خونه و بعدم نمایشگاه بعدم مهمون داری یهو بیکار شدم. این وسطم من تو راه که از تهران برمیگشتم سرما خوردم و چند روز تب و لرز داشتم و اینا با عادت ماهیانه قاطی شد ولی با کمک استامینوفن من زنده موندم و اصلا نذاشتم کسی بفهمه من در حال مرگم :)

در کل خوش گذشت. دیشب تو پارک جشن بود واسه نیمه شعبان من غذا درست کردم و با خانواده همسر رفتیم. خیلی خوب بود :) یادم باشه از خانوم شهردار تشکر کنم حسابی.

هفته پیش تعداد زیادی از همکارا از طرف بیمارستان رفته بودن مشهد. کارپرداز، مهندسین آی تی، بچه های امور مالی، بهبود کیفیت و کارگزینی .تقریبا همه کارامون خوابیده بود دیگه. البته من خودم چندبار مجبور شدم نقش کارپرداز ایفا کنم که خیلی هیجان انگیز بود. امروز اومدن و درنهایت تعجب کارپرداز برام زعفرون آورده بود :)

۹۵/۰۳/۰۱ موافقین ۱ مخالفین ۰
خانوم مهندس

نظرات  (۳)

منم مشهدم:-)
امشب رفتم حرم و نائب الزیاره شما هم بودم
پاسخ:
خوش به حالت
ممنون که همیشه یاد منم هستی :)
۰۲ خرداد ۹۵ ، ۱۰:۵۹ بی نام نشان
بیمارستان ها تو تعطیلات تعطیل میشن
پاسخ:
اگه همه پرسنلشم باهم برن اردو هم تعطیل میشن :)
من مهمونداری می کردم و مواظب بودم کامران و اسفندیار نابکار همدیگه رو نکشند، برای سردرد یه دونه ایبوبروفن خوردم. خودم نداشتم از بروفن های نازنین برداشتم. چشمت روز بد نبینه! بروفن دوزش 400 است ولی برای کسانی مث نازنین با نسخه 800 می دهند... چنان چپ و راستم قاطی شد که نگو.
پاسخ:
ای وای .....
ان شاله که خوب شده باشی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">