دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

آخرین مطالب

206. جمعه مزخرف

شنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۰۴ ق.ظ

پنج شنبه شب که میخواستیم بریم پیاده روی همسر گفت اول بریم خونه خالم عیادتش بعد بریم گفتم باشه. تو راه دیدم داره میره طرف خونه مامانش اینا :/ دیدم مادرشوهر و خواهرشوهر بزرگه (که تازه تشریف آوردن) هم میان. خب رفتیم و بعدشم یه کم باهم هم مسیر بودیم و اونا رفتن خونه و ماهم رفتیم خونه. بعدش همسر گفت مامان فردا میخواد بره فلان امامزاده نذر داره داداشم نیست من قراره ببرمش. گفتم من میمونم خونه رو تمیز میکنم. و قضیه تموم شد.

جمعه صبح همسر جان میخواست نیمرو درست کنه که یه استکان شکست. حتما تقصیر من بوده دیگه که بد گذاشتمش تو ظرف شویی:/ همین شد که آقا قیافه گرفت و عصبانی شد و یه چایی هم نخورد رفت تو حیاط که جارو کنه اونجارو. منم دیدم حوصله نداره یه کاری هم داشتم اومدم بیمارستان کلا 1 ساعتم نشد رفت و برگشت من. وقتی نبودم مادرشوهر رفته بوده خونمون همسر گفته من نمیام. خانومم بهش برخورده و قهر کرده و رفته بعدم اس داده به همسر که من نظرم عوض شد نمیرم اصلا :/

همسرم با من دعوا که تقصیر توئه مامانم ناراحت شده . میگه از دست شما زنا که همتون از هم بدترین :/ آخه یعنی چی؟ من کلا هنگ بودم که این مسخره بازیا چیه. گفتم یه زنگ بزن خونتون ببین چرا مامانت پشیمون شده داد میزنه که من زنگ بزنم؟ تو باید زنگ بزنی. گفتم چشم. زنگ زدم خونشون دفعه اول فهمیدم برداشتن و قطع کردن و 3 بار بعدی بر نداشتن. یعنی 4 تا آدم گنده تو خونه صدای تلفن نشنیدن؟ زنگ زدم پدرشوهر گفتم کجایی؟ گفت خونه. گفتم پس چرا جواب منو نمیدین؟ مامان چرا ناراحت شده؟ خب حالا ناراحتی نداره میگفت نه من حتما بیام. منم گفتم یه روز خونه ام خونمو تمیز کنه. پدر شوهر میگه نه ما میخواستیم بریم تفریح 0ـ0 گفتم خب به منم میگفتین جریان چیه. دیشب کسی چیزی نگفت برنامه چیه من از کجا میدونستم دیگه قهر کردن نداره که. الانم همسر نشسته داره حرص میخوره که مامان ناراحت شده. گفت نه مامان حالش خوش نیست (کار همیششه خودشو میزنه به مریضی هیچوقتم هیچ چیش نیست) الان خوابه بعد هم میخوایم بریم ملاقات فلانی.گفتم الان ساعت ملاقات میگه نه راه میدن هر ساعتی بری :/ گفتم به هرحال من نمیدونستم برنامه چیه بعدم میگفتین که نه بیا.خداحافظی کردیم.

آخه زورم میاد هیچکس یک کلمه با من حرف نزده بعدم طلبکارن. گند خورد به روز تعطیلمون تا شب یک کلمه با هم حرف نزدیم. البته من سه تا جمله گفتم و هرسه بار یه نه محکم و با دعوا شنیدم . یکی نیست بگه بیا بزن تعارف نکن.

نهار گرم کنم؟ نه!

کافی میکس درست کنم برات؟ نه!

شام گرم کنم؟ نه !

این کل مکالمه ما از ساعت 12 تا آخر شب بود. یه قیافه ای واسه من گرفته و طلبکاره که نگو. خیلی ناراحت بودم ولی گریه زاری نکردم کل روز من بودم و اتاق و لب تابمو اینستاگرام. کل روز اون بود و تلویزیون و گوشیشو آهنگای مسخره و مزخرف داریوش. خداروشکر از دیدن بعضی فیلما سیر نمیشم مثل نهنگ عنبر. 2 ساعتمو اون پر کرد. نمیدونم خانوادش چه نفعی میبرن مارو باهم دعوا میندازن. مرض دارن؟ عصر که با مامان و بابام حرف میزدم یه بغضی گرفتم باز به خودم لعنت فرستادم با این انتخاب گندم. شوهر قحط بود تو شهر خودم خواستگار درست و حسابی کم داشتم که اومدم این خراب شده. حتما باید منت آقا رو بکشم و طی مراسمی ناز مادرشوهرم بکشم. جون خودشون به درک که ناراحت شدن. من نمیدونم چرا عروس مارو یه جا با کلی تشریفات دعوت میکنن و به افتخارشون کلی تدارک میبینن بعد خانوم نمیاد میگه دوست نداشتم. هیچکس صداش درنمیاد اونوقت من بیخبر از همه جا باید حرف هم بشنوم. بعدم اصلا من شاید یه کاری دارم نخوام برم فلان امامزاده حق نه گفتن ندارم؟ شما خودتون برین به من چیکار دارین؟

قرار بود دیروز بخاری برداریم و تغییر دکوراسیون بدیم. شب بریم سینما . همسر گفته بود میره برام بستنی زعفرونی سنتی میخره... هی!!!!!

شب اینقد حواسش بود یه انگشت اشارش به من نخوره. واقعا که! خیلی ناراحتم از دست خودشو وخانواده روانیش.

بعدا نوشت: اینقد اعصاب خورد شده بود کلا یادم رفت امروز صبح والیبال مثلا قرار بود باهم پاشیم ببینیم :/ حالا اصلا کی برد؟

۹۵/۰۳/۰۸ موافقین ۰ مخالفین ۰
خانوم مهندس

نظرات  (۲)

سلام خوبی خانمی؟
ان شالله مشکلاتت حل شه زودتر عزیزم.
تو خیلی خوبی به جرات میگم من خوبی و صبوری تو رو ندارم.
ادما وقتی خوبن همیشه ازشون توقع میشه خوب باشن!

* پیرشدن ادم ها حساس تر و بهانه گیرترشون میکنه.

** کاش بجای اینکه زودقضاوت کنن میپرسیدن از همسرتون مگر قرار بوده شماهم
برید باهشون امام زاده؟؟؟؟؟

***من اگر یکی تلفن رو به روم قطع کنه یا جواب نده تا عمر دارم به اون خونه زنگ نمیزنم. بس که لجبازم:))

****خداروشکر که تو صبوری اما همیشه خوب نباشی بهتر نیس؟؟؟؟
پاسخ:
سلام خوبی؟ اره به نظرم نباید خیلی هم خوب بود. باید از اولش بد بلشی :|
چه بی منطق هستن!
من مادرشوهر ندارم. زنی به نام خاله سپیده، مادر شوهر معنوی من حساب میشه. در همه زمینه های زندگی ما دخالت می کنه. گاهی راهنمایی های اشتباه و بیخودی می کنه.
پاسخ:
خودشونو خیلی عقل کل میدونن و چون تو زندگی ما نیستن همه قضاوتا و کاراشون کارو خراب میکنه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">