دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

آخرین مطالب

208.مسئول فنی

دوشنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۲۴ ق.ظ
از روز اول که اومدم سرکار علاوه بر سمت خودم مسئول فنی بیمارستان هم شدم و ابلاغشو گذاشتن تو دستم بعد فهمیدم یعنی باید رو خرید تمام محصولات مصرفی که تعدادشونم خیلی زیاده یه چیزی حدود صد نوع (برانول، ست سرم،سوند ، کیسه ادرار و ......)نظارت کنم. نظارتم بدین صورته که باید خریدارو کنترل کنی و مدام قیمت چک کنی چندتا کد مخصوص و مارک و شرکت توزیع کننده و ... اگه هم من امضا نکنم حق استفادشو ندارن و اگه چیزی خلاف امضا کنم همه مسئولیتش بامنه. خب تا اینجای کار همه چی خیلی منظمه و قانون مند و راحته ولی همون روزهای اول فهمیدم کسی منو آدم حساب نمیکنه درواقع من حلقه آخر بودم یعنی وسایل خریده بودن (مثلا 500 عدد) استفاده کرده بودن تموم و 6 ماه بعد که میخوان فاکتورهارو بفرستن دانشگاه مهر منو میخواستن. اولین بار گفتن برو شبکه مهرتم ببر 0_0 رفتم دیدم 3 تا زونکنه که هشو باید چشم بسته مهر بزنم قبول نکردم و همشو بردم بیمارستان و دونه دونه چک کردم فکر کنین 3 تا زونکن پر فاکتور تو هر فاکتور حداقل 10 نوع جنس. بیچاره شدم و کلی غر زدم که دفعه بعد نذارید اینقد جمع بشه و البته یه سری فاکتورهاهم امضا نکردم :) چقدم ذوق کردم واسه خودم ، فکر کردم خیلی مهمم.
این کار من به مذاقشون خوش نیومد و اول گفتن یه سری فاکتور ها گم شده و مدام سراغشونو از من میگرفتن. بعد دوماه کارپرداز گفت راستی اونا پیدا شدا نگران نباش. والا من اصلا نگران نبودم :/ بعدم مدیریت خیلی شیک به من گفت مسئول امور مالی(قبلا درموردش نوشتم همه کاره بیمارستان و شبکه یه چیزی تو مایه های پدر خوانده چون همه یه ترس خاصی ازش دارن) ناراحت شده که چرا فاکتور هارو بررسی میکنی. گفتم بررسی منم هیچ دردی دوا نمیکنه وقتی من نفر آخرم حالا بگم خریدشون اشتباه بوده وقتی مصرفمم شدن تموم شده رفته دیگه فرقی نداره. اینجوری پای ما از حوزه لوازم مصرفی کوتاه شد و در واقع شدم ماشین امضا و هردفعه اعلام میکردم آخرش میان منو با دستبند میبرن و همه میخندیدن :/
از آذرماه پارسال داروخانه به بخش خصوصی واگذار شد و همه چی افتاد دست یه شرکت اصفهانی حتی انباردار و پرسنل خودشو آورد.حالا کم کم داره گند کاراش در میاد همه چی افتضاح. کیفیت فوق العاده پایین اینقد که بخشا همه چیو برمیگردونن. یه سری وسایل مصرفی هم برای دستگاهها خریدن که بهشون نمیخوره. مثلا کاغذایی که برای دستگاه های نوار قلب گرفتن اینقد بی کیفیت که نوار سفید میاد بیرون همه منو متهم میکردن به خرابی دستگاه. درصورتی که وقتی یه کاغذ قدیمی گذاشتم اینقد قشنگ و پررنگ چاپ شد روش که خودم کیف کردم. بعد از دراومدن گند کارهاشون و طی جلساتی مدیریت فرمودن شما چرا هیچ نظارتی رو خریدهاشون نداری؟ 0_0 گفتم جانم؟ حرفا خودتون یادتون رفته؟
گفت نه ما اون موقع به پرسنل خودمون اعتماد داشتیم. اینا خیلی زرنگن. برو خیلی جدی رو همه کارشون نظارت کن هرچیزی هم میگیرن تا تو تایید نکنی حق ندارن بدن تو بخش. من از فاکتورا شروع کردم یه سری برگه به من دادن که اصلا فاکتور نیست انگار تو ورد جدول کشیدن. بعدم نه مارک داره نه معلومه از کجا خریدن. مثلا نوشته کیسه فصد خون 200 عدد :/ خب من اینو چیکار کنم ؟ خلاصه که افتادم توی یه بدبختی که نمیدونم چیکارش کنم خیلی وسایلم برگشت دادم. اصلا این کار خودش یه شغل دیگه است یه آدم تمام وقت میخواد نه من با این همه کار. تازه فهمیدم مسئولین فنی تو شرکتا که فقط کارشون همینه اندازه الان من حقوق میگیرن ولی من کوفتم نمیگیرم براش. بعدم مدام باید برم تو انبار و یه مشت آدم بیخود دعوا کنم که فقط با لبخند منو نگاه میکنن در صورتی که من دارم با تمام وجود باهاشون دعوا میکنم :/
دیروز دیدم نمیشه رفتم پیش رئیس گفتم یه سری مشکلاتمو. گفت خیلی وقته میخوام بهت بگم تو این زمینه چرا اینقد کم کاری. باهم رفتیم انبار داروئی بعدم داروخانه یه دور باهاشون دعوا کرد بعد من حرفامو زدم و فکر کنم حداقل فهمیدن من چی میگم. حالا چند وقته از استرس این کار خوابم نمیبره یا کلا دارم خواب همین قضیه رو میبینم.
اعتبار بخشی هم نزدیکه و واسه اونم خیلی کار دارم . خدایا چقد کار ناتموم :/
نی نی چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 
۹۵/۰۳/۱۰ موافقین ۱ مخالفین ۰
خانوم مهندس

نظرات  (۳)

۱۰ خرداد ۹۵ ، ۱۲:۱۴ بی نام نشان
کارت خیلی عالیه 
چرا؟
چون کلی هیجان وتنش توش هست 
فقط از اعصابت مایه نذار 
سعی کن مطالعات مدیریتی داشته باشی 

پاسخ:
آره واقعا عالیه چون هیچ روزمرگی توش نیست هرروز یه اتفاق جدید میفته توش :/
هرچی میگذره بیشتر یاد میگیرم بیخیال باشم :)
پیشنهاد بسیاررررر خوبی بود
عزیززززززم! خسته نباشی واقعا.ایشالا ک راه درستو پیدا کنی
پاسخ:
ممنون 
خیلی سخته :/
من اول که خوندم مسئول فنی هستی گفتم خوش به حالت مهمترین و پردرآمدترین شغل رو داری ولی انگار از این خبرها نیست.
من مدتی شغلی شبیه سوپروایزر داشتم و یه مسئول فنی بیمارستان داشت که سقف جقوق  رو می گرفت. روزی صدتومن (صحبت سه سال قبل است) بهش حسودیم می شد. خیلی با هم درگیر بودیم، خانم موسوی بود بهش موسیلینی می گفتم!!
پاسخ:
خخخخخخخخخخخ
نه بابا همش بدبختیه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">