210.عجب غلطی کردیما!
امروز اصفهان کلاس داشتیم که کلاسمون عالی بود مطالبش خیلی به درد من یکی خورد.برعکس کلاس هفته پیش که همه خواب بودن. اون هفته پرسیده بودم که میشه طرح بشم و از یکی از خانوم مهندساهم که دوستم بود پرسیده بودم که اگه باردار بشم چی میشه و به نظرم قضیه تموم شده بود.امروز تو زمان استراحت مهندس ب رو دیدم (مسئول تجهیزات استان) احوالپرسی های معمولی کردیم و دیگه من داشتم میرفتم که گفت من دیروز یه حرفی از قول شما شنیدم که گفتین کاشکی من طرحی بودم.گفتم نه من پرسیدم میشه تبدیل به طرح بشم بعد دوسال دوباره شرکتی بشم؟ مهندس گفت من روز اول هم به این قضیه فکر کردم ولی گفتم شاید بعد دوسال چندتا گزینه بشین که پسر باشن، آشنای مدیر شبکتون باشن و ... من کم چالش ترین راهو انتخاب کردم . منم خیلی راحت گفتم بله خودمم متوجه شدم. ولی نکته اش این بود که تو تمام این مدت به طرز بدی فقط به شکم من نگاه میکرد اینقدر که حس میکردم دکمه ام باز شده و چندبار نگاه کردم دیدم نه همه چی درسته.
شک کردم گفتم نکنه دوستم درمورد این سوالم که گفتم اگه بچه دار بشم چی میشه چیزی گفته باشه؟ بدبختی من یه مدته یه مانتو خنک و گشاد میپوشم که خیلی توش راحتم و چون گشاده چندین نفر ازم پرسیدن بارداری؟ جلسه شروع شد و به اون دوستم اشاره کردم که کارت دارم. 1ساعت بعد صندلی کنار من خالی شد و اومد نشست پیشم. گفتم درمورد اون سوال من که تو چیزی به کسی نگفتی؟ گفت نه اتفاقا خیلی حواسم بوده که چیزی نگم.ولی دیروز خانم مهندس ک(عروس اون هفته کلاس) اومده بود یه چیزایی میگفت که من درست نفهمیدم چی گفته به آخرش رسیدم تو اول تعریف کن تا کنارهم بذاریمشون ببینیم چی میشه.من بهش گفتم و گفت آره داشتن میگفتن اگه طرح بشی بهتر میتونی خدمت رسانی کنی و ... درواقع چرت و پرت گفت.
استرس گرفتم الکی از کار بی کارم نکنن بشم آش نخورده و دهن سوخته!!!!!!