دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

آخرین مطالب

266. دعوا و آشتی

يكشنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۵، ۰۱:۴۸ ب.ظ
همسر این هفته خیلی سرش شلوغ بود. زود میرفت و دیر میومد. یه جورایی اصلا نمیدیدمش. پنج شنبه شبم خانوادشون اومدن خونمون مهمونی. جمعه از صبح زود رفت سرکار و ظهر اومد نهار خورد و خوابید. بلند شد و به گوشیش نگاه کرد و گفت میخوام برم با مامانم تمرین رانندگی میای؟ گفتم نه(مامانش شنبه امتحان رانندگی داشت که رد شد) رفت و 8 شب اومد. یعنی من کل جمعه رو تو خونه تنهای تنها بودم. دلم داشت میترکید. فکر نمیکردم بره 8 شب بیاد با اینکه میدونست من تنهام. گفتم حتما میاد میگه بریم یه دوری بزنیم ولی اول صدای درپارکینگ اومد بعد صدای در خونه :/
بهونه های الکی گرفتم و زدم زیر گریه (خیلی وقت بود گریه نکرده بودم جلوش) شب بدی بود. به جای دلداری دادن کلی باهام دعوا کرد و هرچی دلش خواست گفت. گفتم بسه بدترش نکن یه شب دل زنت گرفته ببین چیکار میکنی؟ خوبه هرروز اوضاعمون اون نیست. تازه دعوا بدتر شد.
شب بدی بود خیلی گریه کردم ولی آخرش روابط خوب شد. همسرم یه شب بخوابه کل خاطرات روز قبل فراموش میکنه مخصوصا اگه درمورد من باشه (اینقد براش مهمم) خلاصه که اون روزم تموم شد و باز مثل قبلیم بازم خوب و مهربونه، ولی میدونی مشکل چیه؟ دوری من از خانوادم.
خواهرشوهربزرگه تو شهر من دانشجو ارشده. امسال دیگه خوابگاه نگرفته.حالا فرمودن هروقت رفتین منم با خودتون ببرین. منم گفتم ما تو تعطیلیا میریم. والا دو روزم میخوام برم پیش خانوادم این رو اعصاب من باشه. همینجوریشم بیشترین فاصله رو ازش میگیرم. از بس اذیتم کرده. خیلی اعصابم بهم میریزه وگرنه از اذیت کردناش مینوشتم.
۹۵/۰۶/۱۴ موافقین ۰ مخالفین ۰
خانوم مهندس

نظرات  (۵)

شوهرت از این نظر شبیه منه. چون منم فردایی معمولا یادم میره چی گذشته.
خانوم جان فونتت خیلی ریزه.با گوشی عذاب میکشم بخونمت.گوشیمم پنج اینچه 
پاسخ:
وای همیشه دیر یادم میوفته این دفعه دیگه درستش میکنم :(
من جای تو باشم رک بهش میگم چون تنها تو خونه موندم دلم گرفته یا منو ببر بیرون آقا!
پاسخ:
نمیدونم چرا انتظار دارم خودش یه چیزایی رو بفهمه که همیشه هم ناامیدم کرده :(
گفتم ولی خیلی دیر
عالی عالی! مچکرم ^_^
نه عزیز دلم! عشق یعنی همیشه باید بخوای و بگی.  انتظار نداشته باش خودش بفهمه. مردها مسائل کوچک را درک نمی کنند. تا آخر عمر باید رک ازش بخوای. من یک قانون با همسر محترم گذاشتم زبانا از هم بخواهیم، این جوری خیلی بهتره.
پاسخ:
اول از همه مرسی که اینقد دقیق میخونی و راهنمایی های خوبی میکنی
دوم اینکه تو راست میگی باید واقع بین تر باشم.
خار شوهر! بزرگه مگه پارسال هم دانشجو شهرتون نبود؟
فکر کنم فقط آبجی کوچیکه ی همسرتون باهاتون خوبه، پدر و برادر معمولی بودن ولی مثل اینکه برادر هم داره میشه شبیه خواهر بده :)
پاسخ:
بله امسال داره کارای پایان نامشو انجام میده.
آبجی کوچیکه خیلی گله, من کلا با خواهر شوهر بزرگه مشکل دارم, مادرشوهر کاراش عمدی نیست خیلی چیزا رو یاد نگرفته.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">