دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

آخرین مطالب

320. تغییرات

سه شنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۵، ۰۶:۰۴ ب.ظ
حال ما خوب است..
قرار شد هفته دیگه 4 شنبه با یکی از پرستارای آی سی یو کلاس کار با ونتیلاتور بذاریم. یکی هم هفته بعدش...یه کم خیالم راحتتر شد.در نتیجه این کلاس خودم خیلی دارم مطالعه میکنم و اطلاعاتم بیشتر میشه و این خوبه. کارا هم هرچه بیشتر انجام میدم خیالم راحتتر میشه.
حالا یه کاری کردم که نمیدونم کار خوبی بود یا نه... گفتم که با مسئول بهداشت و تغذیه خیلی رفیق شدیم و من یه تایمی میرم پیششون آخر وقتا. مسئول بهداشت خیلی دنبال اتاق نزدیک بخشا میگرده چون اتاقشون پایین بیمارستان و همش تو راهه..منم که گفتم اتاقم چه شکلیه با دوتا کمد دو قسمت شده و اونطرف یه میز خیلی بزرگ . زیرش پر از کارتون و آشغال، روشم فقط وسایل اضافی من بود که شده بود محل تنبلی من کارامو تموم نمیکردم و میذاشتم روش. من فقط از یه قسمت میز واسه کار فنی ام استفاده میکردم. خیلی وقت بود میخواستم اساسی تمیزش کنم یه شب خواب دیدم چندتا موش خیلی گنده از اونجا در اومده :(
بهش پیشنهاد دادم بیاد تو اتاق من گفت نه جا نیست. یهو گفتم اگه اون میز بردارم چی؟ باهم رفتیم دیدیم و نظر دادیم و به یه نتایجی رسیدیم. اول آشغالا رو جمع کردیم که شد 3 تا گاری کارتون و آشغال... 1 گاری وسایل اسقاطی که رفتن انبار اسقاطی ها! امروز میز بزرگ رفت و یه میز اداری شیک به جاش اومد.اتاقم حسابی تمیز شد و اون دوتا کمد چسبیده شد به دیوار. چقد اتاقم بزرگ و خوب شد.حالا میز قدیمی ام گذاشتم واسه کارای فنی و میز جدید واسه کامپیوتر. مسئول بهداشت میز و سیستمشو آورد. بعد مسئول تغذیه هم اومد خیلی دلش گرفته بود تنها شده بود اومد یه کم هم فکری کردیم گفتیم خب توام میزتو بیار کمدتو بیار به جای کمد من زونکن هارو باهم بذاریم توش. هی میگفت تعارف نمیکنی؟ میگفتم نه خیلی بهمون خوش میگذره. هنوز تصمیم نگرفته ولی احتمالا اوکی. البته هنوز همه چی همینجور وسط اتاقه و کاملا بهم ریز.
حالا یه جور حس دوگانگی دارم، از این حسا که وقنی یه تغییر قرار تو زندگیت بیفته داری! از یه طرف دیگه اون تنهایی ندارم و از طرف دیگه اتاقم خیلی تمیز و خوب شده و هم اتاقی های خوبی دارم. دیگه برای اینکه روزی نیم ساعت باهم چایی بخوریم وقتمون هدر نمیره و زمان های مردمون میتونیم کارهای سیستمی انجام بدیم و حرف بزنیم.
فعلا چیزی نمیدونم. تا ظهر اتاق سر و سامون بدیم و من روز فوق العاده پرکارمو انجام بدم و برم مرخصی. فردا ظهر میریم خونمون و تا دوشنبه نیستم. حتما خیلی واسه روحیمون خوبه. ان شالله که به سلامت بریم و برگردیم.
وقتی هم برگردم دوباره اینترنت سرکارم شارژ شده و مثل قبل میتونم هرروز صبح پست بذارم و دوباره فعال بشم :)
۹۵/۰۹/۲۳ موافقین ۰ مخالفین ۰
خانوم مهندس

نظرات  (۲)

هم اتاقی (های) جدید مبارک
از ی چی ترسیدم ولی! همون ک میگن دوری و دوستی!
سفرتون هم بی خطر. خوش بگذره :)
تغییرات اتاقی. یاد خودم افتادم و تلاشهام برای نگه داشتن یک اتاق برای خودم که موفقیت آمیز بود.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">