دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

دلنوشته های روزانه من

اینجا مخصوص حرفهایی است که به هیچکس نمیشه گفت

آخرین مطالب

۴۲۵. چه کنیم به نظرتون؟

سه شنبه, ۲۵ دی ۱۳۹۷، ۰۶:۳۷ ب.ظ

امروز دختر ۲ ساعت گذاشتم پیش باباش رفتم ارایشگاه موهامو رنگ کنم. شیرم براش گذاشته بودم تو شیشه. وقتی اومدم قیافه باباشو باید میدیدین دود از کله اش بلند میشد و به شدت کلافه و عصبی بود. من که میرفتم دلسا خواب بود ولی خب بیدار شده بود کلی جیغ و گریه و در عین گرسنگی شیشه رو پس میزده. لباسشم کثیف کرده بود باباش اومده عوضش شده در حین عوض کردن جیش کرده بود😂😂😂 

یعنی دخترم سنگ تموم گذاشته بود واسه بابایی. من که رسیدم یهو آروم شد لباساشو تنش کردم یه کم چرخوندمش آروم شد باباش که رفت سرکار شیر خورد و خوابید هنوزم خوابه‌ .. حالا اینا به کنار ۱ ماه دیگه از مرخصی من مونده چیکارش کنیم این خانوم که فقط پیش مامانش ارومه😥

۹۷/۱۰/۲۵ موافقین ۲ مخالفین ۰
خانوم مهندس

نظرات  (۱)

۲۵ دی ۹۷ ، ۲۱:۵۰ نیــ روانا
ای جونم
زوده براش که این شیطونیا
بچه ها معمولا تا ۸ ماهگی با همه کنار میان
بچه حس کرده یک ماه دیگه میخوای بری سر کار شروع کرده به پیشگیری:دی
مطمئنا هفته اول برای جفتتون سخت میگذره
شاید اشکتم درآد حتی
ولی نگران نباش عزیزم
زودتر از اون که فکرشو بکنی دلسا خوشگله خودشو با شرایط جدید وفق میده و کم کم حتی ساعت رسیدنت به خونه رو متوجه میشه و اطرافیان قشنگ از عکس العملاش این رو متوجه میشن که میدونه نزدیک اومدن مامان جونه
تازه حق شیر داری دیگه؟
روزای عادی زودتر میرسی و تا روزهای پر کاری برسه هم خانوم کوچولو سازگار شده
پاسخ:
حالا میخوام ببرمش مهد بیمارستان پرستار خصوصی هم براش میگیرم خیالم راحتتره اینجوری که شیرم بهش بدم
ان شالله که زود شرایط عادی بشه و رو روال بیفتیم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">